محمدرضا حسنی؛ منصوره هدایتی؛ فاطمه محمدزاده
دوره 11، 3(دومین ویژه نامه جامعه شناسی خانواده) ، مهر 1396، ، صفحه 126-151
چکیده
نگرش به طلاق همچون آیینهای است که اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه را بازتاب میدهد. این موضوع میتواند در کاهش کیفیت زندگی زناشویی و احتمال بروز طلاق در زندگی همسران نقش مؤثری داشته باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، فراتحلیل مطالعات انجامشده دربارة نگرش به طلاق و نیز تبیین عوامل مؤثر بر این نگرش است. پژوهش حاضر از روش فراتحلیل کیفی بهره ...
بیشتر
نگرش به طلاق همچون آیینهای است که اوضاع فرهنگی و اجتماعی جامعه را بازتاب میدهد. این موضوع میتواند در کاهش کیفیت زندگی زناشویی و احتمال بروز طلاق در زندگی همسران نقش مؤثری داشته باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر، فراتحلیل مطالعات انجامشده دربارة نگرش به طلاق و نیز تبیین عوامل مؤثر بر این نگرش است. پژوهش حاضر از روش فراتحلیل کیفی بهره میجوید. بدینمنظور، کلیۀ مطالعات انجامشده درقالب پایاننامه، مقالة علمی و طرح پژوهشی در طی سالهای 1382 تا 1394، که درمجموع، پس از بررسی، چهارده اثر برآورد شد، با بیشترین ارتباط محتوایی با موضوع تحقیق انتخاب و بهصورت تمامشماری مطالعه، فیشبرداری و تحلیل شدند. یافتههای این مطالعه نشان میدهد که سطح بالای تحصیلات، استفاده از اینترنت و داشتن ماهواره، طبقة اجتماعی سطح بالا، تفاوتهای اجتماعی و فرهنگی همسران، تعارض در خانواده، کمرنگشدن نقش اقتصادی مرد و کوچکشدن ابعاد خانواده، ازجمله عوامل مؤثر در نگرش مثبت به طلاق هستند. عواملی مثل پایبندی به مذهب، سنتگرایی، پرهیز جنسی، رضایت زناشویی، نبودنِ طلاق در خانواده، و سرمایة اجتماعی در ایجاد نگرش منفی به طلاق مؤثرند. نگرش مثبت به طلاق، روند نسبتاً فزاینده و روبه رشدی را نشان میدهد. این روند محصول تسلط فردگرایی و لیبرالیسم، کاهش کنترلهای نهادی، غلبة ارزشهای فوقمادی، سبک زندگی مدرن، ورود زنان به بازار کار و عدم تعادل هزینهـفایدة ازدواج است. درمجموع، بهنظر نمیرسد میزان روبهرشد طلاق و نگرش مساعد به آن، نشاندهندة ناخرسندی عمیق از نفس ازدواج باشد، بلکه نشانة عزم راسختر برای تبدیل ازدواج به رابطهای پرثمر و رضایتبخش است. چنین تحولی متعلق به عصری است که با بازاندیشی مشخص میشود؛ یعنی عصری که در آن کنشها و باورهای ما دائماً بررسی میشود.
غلامرضا ذاکرصالحی؛ سید محمدامین قانعی راد
دوره 9، شماره 2 ، تیر 1394، ، صفحه 29-63
چکیده
در دهة اخیر، حوزة مطالعات اجتماعی علم در ایران ازطریق انتشار دهها اثر علمی شکل گرفته است. ارائة تصویری روشن و علمی از پژوهشهای انجامشده در ایران نقطة عزیمت مهمی برای سیاستگذاران است. این فراتحلیل میتواند انباشت علمی داخل کشور را درقلمرو مطالعات اجتماعی علم به تصویر بکشد و با ترکیب مطالعات پیشین ایده ها و راه کارهای نوینی را به ...
بیشتر
در دهة اخیر، حوزة مطالعات اجتماعی علم در ایران ازطریق انتشار دهها اثر علمی شکل گرفته است. ارائة تصویری روشن و علمی از پژوهشهای انجامشده در ایران نقطة عزیمت مهمی برای سیاستگذاران است. این فراتحلیل میتواند انباشت علمی داخل کشور را درقلمرو مطالعات اجتماعی علم به تصویر بکشد و با ترکیب مطالعات پیشین ایده ها و راه کارهای نوینی را به مدیران و سیاستگذاران حوزة علم عرضه کند. پرسش اصلی مطالعة حاضر این است که در حوزة مطالعات اجتماعی علم در ایران چقدر انباشت و تولید علم صورت گرفته است؟ این دانش انباشته ازنظر شکلی، روششناختی و محتوایی چه ویژگیهایی دارد؟ این پژوهش بهمنظور نیل به مرور نظاممندی که هدف مطالعه است از روش فراتحلیل کمی و کیفی بهره میجوید. برای فراتحلیل کیفی آثار مکتوب نویسندگانایرانی، کلیة مطالعات انجامشده طی دو دهة گذشته، اعم از کتاب، مقاله و پایاننامه، که حدود یکصد اثر برآورد شد، بهصورت تمامشماری مطالعه، فیشبرداری، کدگذاری وتحلیل شد. یافته های این مطالعه نشان دهندة تأخر مطالعات اجتماعی علم در ایران نسبت به نسلها و رهیافتهای چندگانة جامعهشناسی ایرانی است. ماهیت غالب در این آثار، رویکرد برونگرا و در سطح توصیفی و متمرکز در نسل دوم جامعهشناسی ایرانیاست. راهکارهای ارائهشده در این آثار نیز غالباً مدیریتی، تکزمینهای، اصلاحی، در سطح کلان و فرابخشی، مشوق رویکرد اشاعهگرا و با ویژگی بلندمدت بوده اند.