نوع مقاله : علمی

نویسندگان

1 دانشیار گروه علوم اجتماعی، و رئیس گروه پژوهشی جامعه شناختی مطالعات شهری-روستایی ، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران

2 کارشاناسی ارشد جامعه شناسی، گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران

چکیده

این پژوهش به‌دنبال شناسایی و فهم بسترهای تسهیل‌کنندة مصرف مواد مخدر درمیان دانشجویان مبتلا به اعتیاد در دانشگاه شهیدباهنر کرمان است. در این‌زمینه، پانزده‌تن از دانشجویان وابسته و مبتلا به مصرف مواد تحت بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده‌ها با استفاده از روش‌شناسی کیفیِ نظریة زمینه‌ای صورت گرفته است. پنج مقولة اصلی و یک مقولة هسته ازخلال کدگذاری داده‌ها استخراج شدند. اعتیاد از نمای نزدیک (اعتیاد در خانواده)، هم‌گشتی و معاشرت با افراد مصرف‌کننده، هم‌ذات‌پنداری و الگوپذیری از الگو‌های نقش، عادی‌سازی ذهنیت مصرف مواد، تداول مکانی و محله‌ای مصرف مواد و بستر مهیای زود‌آشنایی و مشاهده‌گری رفتارها و تعاملات مصرف‌محور، از مقوله‌های استخراجی اثرند. می‌توان با مداقة کلی در مقوله‌های پژوهش گفت که گرایش و ابتلا به اعتیاد درمیان دانشجویان تحت بررسی، تحت تأثیر بسترهای تسهیل‌کننده‌ای چون مشاهده، هم‌گشتی و تداول محله‌ای و مکانی مصرف، قبل از ورود آنها به دانشگاه بارگذاری شده و هم‌ذات‌پنداری، الگو‌پذیری و عادی‌شدن ذهنیت مصرف مواد در چنین بسترهایی در اعتیاد آنها نقش بسزایی داشته است. 

کلیدواژه‌ها

مقدمه و طرح مسئله

مصرف مواد در جوانان زمینه‌ساز مسائلی برای سلامتی و بهزیستی آنان، ازقبیل افزایش خطر آسیب و مرگ ازطریق خشونت بین‌فردی، تصادف جاده­ای، افزایش رفتارهای پرخطر، حاملگی ناخواسته و ابتلا به بیماری‌هایی چون ایدز، می­شود و مشکلات تحصیلی را نیز افزایش می­دهد (فلیشر و همکاران، 1996؛ میلر و همکاران، 2001). به ‌موازات افزایش شیوع مصرف مواد در جهان، اعتیاد در ایران و درمیان جوانان همواره رو به ‌رشد بوده است؛ به‌طوری‌که سن ابتلا به اعتیاد در ایران طی دو دهة اخیر به‌شدت کاهش یافته و به زیر 20 سال و گاهی به 8 سال رسیده است (سمیعی و دیگران، 1381: 56-62). اغلب پژوهش­های صورت‌گرفته پیرامون اعتیاد به ‌شکل عام و اعتیاد دانشجویی به‌شکل خاص، با محورقراردادن روش­شناسی کمی و فرض‌های نظری درصدد تبیین مسئله متأثر از نظریه هستند و تعمیم فراگیر را دنبال می‌کنند؛ که به‌علت ماهیت موضوع و پیچیدگی پدیده­، از ورود به عمق واقعیت و فرایند باز می­مانند. همین موضوع محققان پژوهش حاضر را بر آن داشته است تا از منظری نو و با بهره‌گیری از رویکرد تفسیری و روش‌شناختی نظریة زمینه­ای، درجهت فهم و واگشایی بسترهای تسهیل‌کنندة مصرف مواد در سال‌های قبل از ورود دانشجویان به دانشگاه (بسترهای تعاملی و کنشی اولیة آنان در خانواده و دیگر بسترهای هویت‌ساز، پردازنده­ و تسهیل‌کنندة مصرف مواد) برآیند و آنها را شناسایی کنند. این بازنمایی و تحلیل مبتنی بر رویکرد امیک[1] درصدد تفسیر موضوع بررسی از"دیدگاه افراد درگیر" با موضوع است. مفهوم امیک در نقطة مقابل اتیک[2] است که رویه‌ای اثباتی است و بر ویژگی ناظر بودن محقق بر مسئلة تحقیق و نگاه به آن از موضعی خارجی و واسطه­مند تأکید دارد (نیومن، 2006: 449). مسئلة این تحقیق فهم و شناسایی دلایل و زمینه­های گرایش و ابتلا به اعتیاد درمیان دانشجویان، متأثر از پیشینه‌شناسی زیست اجتماعیِ تسهیل‌کنندة مصرف مواد درمیان آنهاست که ضرورت نگاه ویژه و خاص روش‌شناسی کیفی با نگاهی درونی و نافذ به پدیده را ازمنظری متمایز، پیوستاری، فرایندی و تجربه‌محور نشان می‌دهد. اما می­توان پرسش اصلی این پژوهش را چگونگی درک و فهم مشارکت‌کنندگان تحقیق (دانشجویان) در بازنمایی و واگشایی بسترهای سوق‌دهنده به مصرف مواد از نگاه آنان در سال­های قبل از ورود ایشان به دانشگاه و نیز آشکار­سازی زمینه و پیشینة تسهیل‌کنندة گرایش به مصرف مواد درمیان آنان دانست. به‌علاوه، بسترها، تعاملات، فرایندها و همچنین پیامدهای این نوع  زیست اجتماعیِ ، ازجمله اهداف این پژوش کیفی بوده است.

 

ادبیات تحقیق

با وجود اهمیت بسیار معضل وابستگی و سوءمصرف مواد و سیر روبه‌افزایش آن، این مسئله برای چندین دهه در کشور ما به‌لحاظ پژوهشی مغفول مانده بود. حتی آمارهای رسمی دستگاه­های ذی‌ربط نیز، که فاصلة زیادی با حقایق موجود دارد، وضعیت نگران‌کنندة اعتیاد را در بین جوانان کشورمان نشان می‌دهد.

 یک پژوهش زمینه یابی با بررسی نمونه ای بزرگ از 21 دانشگاه در سطح کشور، میزان مصرف مواد را بیش از 10درصد، و بیشترین فراوانی مصرف را در پسران گروه فنی و مهندسی (بیش از 30 درصد گزارش کرده است). از میان مصرف کنندگان 73 درصد دانشجویان غیر بومی بوده اند که 45 درصد آن­ها در خوابگاه زندگی می کرده اند (بوالهری و دیگران، 1386).

همچنین فروتنی و رضاییان(1384) به منظور تعیین شناخت و اسنفاده دانشجویان از مواد مخدر در شهرستان لار مطالعه ای را انجام دادند که نتایج حاکی از این بود که از تعداد کل دانشجویان مورد مطالعه 4/22 درصد حداقل یک بار مواد مخدر استفاده کرده اند و 38 درصد دانشجویان در محافل مواد مخدر حضور داشته اند.

تحقیق سیام(1385) با هدف بررسی شیوع سوء مصرف مواد اعتیاد آور بین دانشجویان پسر دانشگاه های مختلف رشت، نشان داد که 75/46 درصد افراد مورد مطالعه تجربه استفاده از حداقل یکی از مواد اعتیاد آور را ذکر کردند. بیشترین درصد افراد مورد بررسی(54/27 درصد) انگیزه گرایش به مصرف مواد اعتیاد آور را تقلید از دوستان عنوان کرده اند.

بر طبق نتایج پژوهش فرید کیان(1389) اختلال در کارکردهای خانواده از قبیل اعتیاد والدین، طلاق و نزاع های دائمی بین اعضای خانواده به خصوص پدر و مادر جزء مهم­ترین عوامل خانوادگی هستند که اعتیاد فرزندان را سبب می­شوند. همچنین نتیجه بررسی دهقانی و دیگران(1389) در دانشگاه شهید صدوقی یزد نشان داد که 5/21 درصد از افراد مورد بررسی سابقه سوء مصرف مواد اعتیاد آور را داشته اند..

در پژوهش کرد میرزا، آزاد و اسکندری (1382)، تحت عنوان هنجاریابی آزمون آمادگی اعتیاد به منظور شناسایی افراد مستعد سوءمصرف مواد در بین دانشجویان دانشگاه­های تهران، با نمونه ای شامل پانصد دانشجو 108 معتاد داوطلب انجام شد نتایج نشان داد که بین گروه­های آموزشی( هنر، انسانی ، فنی مهندسی و پزشکی) در آسیب­پذیری نسبت به اعتیاد تفاوت معنا داری وجود ندارد، اما در عین حال گروه آموزشی هنر بیشترین آسیب را نسبت به سایر گروه­ها نشان دادند.

پژوهش نارنجی­ها و همکاران (1386) حکایت از کاهش سن مصرف مواد دارد. آنها در پژوهش خود با عنوان «ارزیابی سریع سوء­مصرف و وابستگی مواد» خاطرنشان می­کنند که میانگین سنی معتادان در مراکز درمانی 7/33، معتادان زندانی 31، معتادان خیابانی 3/32، و در کل کشور 3/33 است که در مقایسه با سال 1377، که میانگین سنی معتادان 6/33 بود، به سمت جوان‌تر شدن گرایش یافته است.

پژوهش نویدی کاشانی و لطیفی (به‌نقل از سراج‌زاده و فیضی، 1386: 89)، که دربین کارورزان[3] مرد دانشکدة علوم‌پزشکی تهران انجام گرفته است، مبین آن است که 5/42 درصد از پاسخگویان دست‌کم یک‌بار مشروبات الکلی، 32 درصد تریاک و 25 درصد حشیش را تجربه کرده‌اند و قریب یک‌چهارم کسانی که دست‌کم یک‌بار مواد مخدر و الکل مصرف کرده بودند، سابقة مصرف درون‌خانوادگی این مواد را داشته‌اند.

با نگاهی به کارهای انجام‌شده در ایران، به‌خوبی می­توان به ضعف مطالعات کیفی در حوزة اعتیاد پی‌برد. عموم کارهای صورت‌گرفته با روش‌شناسی کمی انجام شده است. محققان عموماً با پیش‌فرض­های نظری ازپیش‌مشخص وارد میدان شده‌اند و نتایج به‌دست‌آمده متأثر از همین موضوع، از راه‌یافتن به عمق فرایند و تشریح آن بازمانده‌اند. این پژوهش می‌تواند باتوجه به شیوة کیفی و تحلیل عمیق مسئله، برای مطالعات انجام‌گرفته در حوزة اعتیاد جنبة تکمیلی داشته باشد. 

 

روش‌شناسی تحقیق

این پژوهش با توجه به موضوع بررسی خود، که بازنمایی بسترهای تسهیل‌کنندة مصرف مواد در میان دانشجویان است، از روش­شناسی کیفی و روش نظریة زمینه­ای استفاده می ‌کند که در زمرة روش‌شناسی کیفی قرار می­گیرد. تحقیق کیفی عموما به هرنوع تحقیقی اطلاق می­شود که یافته­های آن ازطریق فرایند­های آماری و با مقاصد کمی­سازی به دست نیامده باشد (استراوس و کوربین، 1998؛ کوربین و استراوس، 2008).

در روش نظریة زمینه­ای، جمــع‌آوری، تحلیل داده­هـا و نظریة احتمالی با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند. در این شیوه محقق ترجیح می‌دهد با حــوزه‌ای از مطالعــه شروع‌ کنـد و اجازه می‌دهد نظریه به‌وسیلة داده­ها خلق شود (استراوس و کوربین، 1998: 2).

 

الف) مشارکت‌کنندگان و نمونه‌گیری

مشارکت­کنندگان این مطالعه را پانزده‌ نفر از دانشجویان مبتلا به مواد مخدر در دانشگاه شهید باهنر کرمان تشکیل می­دهند. بررسی نافذ و عمیقِ دلایل و بسترهای گرایش آنها به مواد، لزوم بررسی کیفی این مسئله را برای محققان این پژوهش ایجاب کرده است. برای انتخاب مشارکت‌کنندگان از روش نمونه‌گیری هدفمند[4] استفاده شده است. درمیان راهبردهای ده‌گانه‌ای که پاتن (2001) مطرح کرده است، راهبرد نمونه‌گیری با حداکثر تنوع[5]و نیز گلوله‌برفی[6] به‌کار رفته است. در نهایت با استفاده از معیار اشباع نظری دربارة تعداد نمونه­ها تصمیم‌گیری شد.

 

ب) فنون گردآوری و تجزیه و تحلیل اطلاعات

در پژوهش­های کیفی، برخلاف پژوهش­های کمّی، روش­های آماری برای تجزیه و تحلیل داده­ها به‌کار نمی‌رود و فرضیه­ای نیز از پیش برای آزمون نداریم، بلکه جمع­آوری و تجزیه و تحلیل داده­ها هم‌زمان صورت می­گیرد. در مطالعات کیفی و مخصوصاً در نظریة زمینه­ای، جمع‌آوری و تحلیل داده­ها با یکدیگر همراه می‌شوند تا به پیدایش نظریة مستقر در داده­ها کمک کنند (استراوس و کوربین، 1998؛ گلاسر و استراوس، 1967). روش اصلی در اینجا برای جمع‌آوری داده­ها مصاحبة عمیق[7] بوده است. مصاحبة کیفی عمیق به‌طور خاصی با شیوه­های نظریة زمینه­ای تناسب دارد. در تحقیق حاضر در آغاز کار برای دست­یابی به مفاهیم و مقوله­ها از رویکرد مصاحبة گفت‌وگویی غیررسمی استفاده شد. بعد از اینکه مفاهیم و مقوله­های اولیه آشکار شدند، با استفاده از رویکرد راهنمای عمومی مصاحبه، مقوله­ها و مفاهیم در فرایند مصاحبه پیگیری شدند. این‌کار درجهت نمونه‌گیری نظری نیز انجام می‌شود و با ماهیت روش نظریة زمینه­ای سازگاری بالایی دارد. پس از اینکه خطوط کلی مصاحبه­ها به‌وسیلة مفاهیم و مقوله­ها شکل گرفتند، به طراحی مجموعة سؤالات باز پرداختیم و این فرایند تا مرحلة اشباع نظری ادامه پیدا کرد. ساختار اصلی تحلیل داده­ها در نظریة زمینه­ای برمبنای سه شیوة کدگذاری است: 1. کدگذاری باز[8] 2. کدگذاری محوری[9] و 3. کدگذاری انتخابی[10] (استراوس و کوربین، 1998). پس از انجام این مراحل، مسئلة اصلی و محوری در یک‌پارچگی، رسیدن به مقوله‌ا­ی محوری است که از آن با عنوان مقولة اصلی نام می‌برند. مقولة اصلی از تمام مقولات تحقیق منتزع شده است و می­تواند در چند کلمه خلاصه شود؛ به‌طوری‌که تمام مقوله­ها و مفاهیم به‌دست‌آمده را پوشش دهد. یکی از امتیازهای نظریة زمینه­ای استفاده از ابزاری تحلیلی به نام پارادایم است. پارادایم باعث سازمان‌دهی یافته­ها و نهایتاً افزایش قدرت تبیین آن می‌شود.

 

ج. قابلیت اعتماد

کارهای کیفی همچون کارهای کمّی به ارزیابی یافته­ها، روش­های تحلیل، ابزارهای به‌کاررفته و به‌طورکلی کارهای محقق نیاز دارد. در اینجا برای کسب اطمینان از صحت داده‌ها، منابع آن و روش جمع‌آوری داده‌ها از چند روش استفاده کردیم: 1. ممیّزی[11] 2. بررسی توسط اعضا[12] و 3. مقایسه‌های تحلیلی.[13] در روش ممیزی دو محقق به‌منزلة ممیّز بر مراحل انجام کار، مفاهیم و مقوله‌های به‌دست‌آمده و فرایندهای کدگذاری سه‌گانه و نیز ساخت مقولة محوری نظارت داشتند. در شیوة بررسی توسط اعضا، از مشارکت‌کنندگان (در اینجا دانشجویان) خواسته شد تا مضامین و مقوله‌ها را ارزیابی کنند و دربارة صحّت آنها نظر بدهند (کرسول، 1994). در این مرحله تقریباً تمام مقولات به تأیید مشارکت‌کنندگان رسید. در روش سوم، یعنی مقایسه‌های تحلیلی، به داده‌ها رجوع کردیم و ساخت‌بندی نظریه با داده­های خام مقایسه شد تا از صحت نظریة به‌دست‌آمده اطمینان حاصل شود.

 


یافته­های تحقیق

این تحقیق بستر زیست اجتماعی مهیا و فراگیر و همچنین تسهیل‌کنندة مصرف مواد در سال‌های قبل از ورود دانشجویان به دانشگاه را از دلایل نافذ و اثرگذار بر گرایش دانشجویان به مصرف مواد و ابتلا به اعتیاد شناسایی کرد. چنان‌که در جریان تحلیل و کدگذاری داده­های اثر، 24 مفهوم (زیرمقوله) استخراج شد که درقالب پنج مقولة اصلی قرارگرفتند: مشاهدة اعتیاد از نمای نزدیک (اعتیاد در خانواده)، هم‌گشتی و معاشرت با افراد مصرف‌کننده، تداول محله­ای ‌ـ ‌مکانی مصرف مواد، هم‌ذات‌پنداری و الگوپذیری و عادی‌سازی ذهنیت مصرف مواد (فروکاستی و کم‌هراسی از مواد). این مقوله‌ها با تلخیص تحلیلی و کدبندی گزینشی نظریة زمینه‌ای، مقولة هستة تحقیق با عنوان بستر مهیای زودآشنایی و مشاهده­گری رفتارها و تعاملات مصرف‌محور را برای ما آشکار ساخت.

 

اعتیاد از نمای نزدیک (اعتیاد در خانواده)

مشاهدة اینکه اعضای نزدیک خانواده مواد مخدر مصرف می‌کنند، یکی از مقوله‌های مهمی است که در جریان کدگذاری داده­ها شناسایی گردید. می­توان مصرف مواد در بین اعضای خانوادة مشارکت‌کنندگان را، ازمنظری تفسیری، اعتیاد از نمای نزدیک نام­ داد؛ جایی که در آن، مشارکت‌کننده از نمایی بسته و حساس­ نزدیک‌ترین و اثر­­گذار­­ترین افراد زندگی‌اش را درحال مصرف مواد مشاهده می‌کند. این منظره دنیایی پررمز و راز برای آنها ایجاد می­کند؛ چنین دنیایی ممکن است از دید دیگران پنهان بماند یا اهمیتش به‌خوبی درک نشود، اما برای هر مشارکت‌کننده، در کودکی و نوجوانی، محتواهای شناختی خاصی را به ارمغان می‌آورد. محتواهایی که در آن ساختمان اجتماعی شخصیت پی­ریزی می‌شود و معنا­سازی، آموزش و شکل‌دهی به احساسات متفاوت را به دنبال دارد. این مشاهده‌گری به‌مثابة پیدایش دنیاهای منحصر  به فرد برای مشارکت‌کنندگان عمل می­کند، دنیاهایی با نمایه‌ها و اشکال مختلف که گاه تنفر از مواد، گاه آموزش و مشاهده­گری تنزل‌بخشِ قبح مصرف مواد و گاه ذهنیتِ شناختی مبهمِ خوب یا بدبودن این عمل را به دنبال دارد.

یاسین از مشارکت‌کنندگانی است که قریب به هفت ‌ماه است که درگیر اعتیاد به مواد مخدر (تریاک) است. او در بررسی دلایل سوگیری و وابستگی به مواد، از مناسبات سوق‌دهنده در دوران کودکی و نوجوانی‌اش پرده برمی­دارد؛ مناسبات خانوادگی و محوریت مصرف مواد دربین اعضای نزدیک خانواده. او از کودکی شاهد روابط و مناسبات مصرف مواد در خانواده بوده است و همواره در دنیای ذهنی خود در چیستی آنچه آنها انجام می­داده­­اند، غوطه‌ ور بوده است: «بابام فقط سیگار می­کشید، ولی چون خانوادة اهل رفت‌وآمدی بودیم و روابط گرمی داشتیم، هردوسه‌شبی که رفت‌وآمد داشتیم، با داداش‌هام یا خواهرم، بساط مواد پهن بود و ما با این‌چیزها بزرگ شدیم، می‌دونی از بچگی کار هرشبمان نگاه‌کردنِ کشیدن مواد بود و توی دبیرستان مانده بودم این چیه ، چه کاریه که این‌ همه لذت داره و مدام مصرف می‌کنند، قسمتی از زندگی ما شده بود».

این بستر از مشاهده­گری مداوم مصرف مواد و ابهام و جست‌وجو­ برای بارگذاری خوب و بد بودن این کنش توسط مشارکت­کنندگان در سنین ابتدایی زندگی حکایت دارد. هم‌چنان‌که این بستر پر ابهام با ورود یاسین به دانشگاه و قرارگرفتن ­در جمع دوستانِ نزدیک به ابهام‌زدایی شناختی وی و فروکاستی ترس از مصرف مواد منجر می­شود. و او برای اول ‌بار در حلقة دوستان، مصرف سیگار و سپس مواد را تجربه می­کند. «اومدم دانشگاه دیگه کنار دوستام، کم­کم سیگار و مواد را شروع کردم، حلقة بچه‌ها و دوستانم که فکر می­کردیم خاصیم و متفاوت، از بچگی ام چون برام عادی شده بود مقاومت نکردم».

سعید از دیگر مشارکت­کنندگان می­گوید: «از وقتی یادم می‌آید، یعنی هروقت از مدرسه برمی­گشتم و می­رسیدم خونه، می‌دیدم داداشم داره تریاک می­کشه، و من هم پیشش می­نشستم و همون ‌جا بازی می­کردم و بزرگ­تر هم که شدم، زیاد بازمی ا­ومدم و می­رفتم خونة داداشم. خلاصه این مسائل بود دیگر و همیشه داداشم مثل این کامیون­های ماک قدیمی یک گوشه دود می­کرد ».

مهدی، 24 ساله که سابقة اعتیاد 16ماهه به تریاک و شیره را دارد، یکی دیگر از مشارکت‌کنندگان است که با اشاره به اینکه از کودکی شاهد و نظاره­گر مصرف مواد توسط عمو و پدر خویش بوده است، می­گوید: «کاکا، ما از بچگی­مان فقط یک سریال تکراری را هرروز می­دیدیم و آن هم از نوع اکشن و درامش بود؛ یا پدرمان یا عمو ، و آن هم سر وکار داشتن همیشگی آن­ها با بافور[14] و تریاک بود، وقتی نشئه می­شدند حرف‌های شیرین و رمانتیکشان با همه شروع می شد و وقتی هم سرحال نبودند اعصابشون خراب می‌شد و ماجرا اکشن می­شد».

این تأثیر و تأثر، همچنان که ذکر شد در شرایطی که فرصت مهیا باشد همچون آتشی پنهان در خاکستر شعله ور می­شود. نمونه آن مهدی است که در دوران دانشگاه به جمع بازیگران این نمایش می­پیوندد. وی می گوید: «اومدم دانشگاه نمی­دانم چی شد که کشیده شدم طرف این مسائل، نمی­خواستم؛ اما پتانسیلش توی من بود دیگه، یه عمر دیده بودم». همچنان‌که بندورا[15] نیز اشاره می­کند، رفتار نوجوانان مصرف‌کننده تا اندازة زیادی رفتار والدین آنها را منعکس می­کند (شولتز، 1387: 453).

 

هم‌گشتی و معاشرت با افراد مصرف‌کننده

فضای هم­گشتی و معاشرت در چارچوب و بافت­های مختلف ارتباطی و فرهنگی شامل مهمانی‌های خانوادگی، اعیاد و مراسم و گشت‌وگذار تفریحی از دیگر مقولات بروزی پژوهش بود. فضای هم­گشتی و رفت‌وآمد  با مصرف کنندگان مواد علاوه ‌بر در متن قرار‌دادن مشارکت­کنندگان و آشناسازی نزدیک آن­ها با مصرف مواد، به‌مثابة یک ویژگی تنزل‌بخش ادراکی، انگارة بد و قبیح‌بودن مصرف را از بین می برد. این امر به ‌دلیل حضور خانواده در چنین بسترهایی و تلقی مصرف مواد به ‌منزلة یک تفریح به صورت مضاعف، زمینه­ای مؤثر برای گرایش و مصرف مواد را در میان مشارکت­کنندگان در سالهای بعد سبب می­شود. گاه حضور در مراسم خانوادگی و تکرار مصرف به‌مثابة عملی متعارف، به مشاهده­گری تداومیِ دامن می‌زند و فضایی برای آموزش چگونگی مصرف مواد را مهیا می سازد.

می­توان گفت که بذر گرفتاری­های این قبیل مشارکت­کنندگان قبل از ورود آن­ها به دانشگاه ریخته شده و دانشگاه صرفاً فرصتی مهیا و مناسب برای رویش یک میوه تلخ است. علی دانشجویی است که ترم هفتم را می­گذراند و به دلیل وابستگی 13ماهه به مواد، تاکنون وضعیت دشواری همچون مردودی در برخی ­درس‌ها، کاهش کیفیت درس­خوانی و هزینه­های مالی سخت را متحمل شده است. او با اشاره به اینکه همه‌چیز از آمد و رفت خانوادگی شروع شده است، می­گوید: «بلند می­شدیم مثلاً بریم خونة دایی یا عمو مهمونی؛ بساط پهن می­شد همش، هر زمان می­رفتیم بساط همین بساط بود و ما هم از همه‌جا بی‌خبر یک گوشه بازی می­کردیم؛ خوب کم‌کم بزرگ شدیم و کنجکاو شدیم چیه این. داداش‌های بزرگ هم توی همین مهمانی‌ها تریاکی شدند».

همچنین فضای هم­گشتی و خانوادگی مصرف مواد، در قالب سفرهای تفریحی یا گشت‌وگذار هفتگی با دوستان و اقوام نزدیک یکی دیگر از زمینه‌های شکل‌گیری ذهنیت فراغتی‌بودن مصرف مواد برای مشارکت‌کنندگان است. این ذهنیت لذت­جویی و تفریحی مصرف مواد درمیان مشارکت‌کنندگان از جمله مهم­ترین دلایل گرایش به مواد در آیندة آن­هاست. شرایطی این چنین به تدریج احساس "قبح و ترس از مواد" را به انگارة "مواد به ‌مثابة یک تفریح و لذت" تغییر می­دهد. مشارکت­کننده‌ای می­گوید: «ما زیاد با دایی رابطه نداشتیم، چون مواد می­زد. بابام دوست نداشت زیاد بریم و بیایم و می‌گفت دود خوب نیست؛ ولی وقتی می­رفتیم سفر یا پیک‌نیک اوضاع فرق می­کرد و بابام که اهل مواد و اینها نبود، توی این‌طور جاها تفریحی مواد می‌زد». این گفته نمایان‌کنندة فروکاستن بد­انگاری مصرف مواد پدر در مواقعی خاص به‌منزلة تفریح است. جایی که پدر خانواده مخالف مصرف مواد است، در جمع دوستان خویش به ‌شکلی دیگر رفتار کرده و شیوه‌ای خلاف آنچه ­بدان معتقد است را برای کودک و نوجوان خود به نمایش می­گذارد. همین اعمال به ‌مرور زمان، ذهنیت تساهل و تسامح منفی در باب فروکاستی قبحِ مصرف مواد در نوجوان را پدید می­آورد. مساله مهم آنست که گاه فرو­کاستی بد بودن و قبح مصرف مواد، حاصل تجربه و آمد و رفت با دوستان ناباب و اجتماع بیرونی نامناسب نیست، بلکه به‌راحتی و بسیار ساده‌انگارانه به دست خود والدین و اعضای خانواده رقم می­خورد. گاه خانواده­ها با وجود عدم مصرف‌ مواد، در پاره­ای اوقات به دلایلی چون ارتباطات خانوادگی، یا حضور در مهمانی­ها و جشن­ها، زمینة آشنایی فرزندان خود را با اینمواد مخدر فراهم می­کنند. چنان‌که توجه به این امر مهم به‌ خوبی پرده از مناسبت‌های اشتباه بسیاری، از جمله ادغام غلط تفریح و استعمال مواد در فرهنگ برخی خانواده­ها برداشته و کم‌توجهی و بی‌توجهی به مراوده و تعاملِ  مناسب با نوجوان و جوان در چنین بسترهای پرمخاطره ای‌ را نشان می­دهد.

 

هم‌ذات­پنداری و الگو­پذیری از الگو­های نقش

از مقوله‌های مهم به‌دست‌آمده از تحلیل و کدگذاری مصاحبه­های این پژوهش، تأثیرپذیری و هم‌ذات ­­پندار­­ی تعدادی از مشارکت­کنندگان با والدین و دیگر افراد مصرف‌کنند­ة مواد در خانواده است. می­توان گفت مناسبت‌های ارتباطی و تعاملی این مشارکت­کنندگان در خانواده به‌شکل­های گوناگون مدل­سازی و الگو­پذیری نقش درمیان آنها را سبب گردیده است. ازآنجا که نوجوانی مرحله­ای است که معمولاً در آن بحرانِ هویت رخ داده و نوجوان خودانگارة خویش را شکل می­بخشد، طبیعی است نوجوان نقش­ها و ایدئولوژی­های مختلفی را آزمایش نموده و از محیط­های مرجع و مهمی چون خانواده و اطرفیان الگو برداری نماید. چنان‌که محیط خانواده، که از مهم‌ترین این گروه­هاست، به‌گونه­ای مستمر، نمایشی مبتنی بر مصرف مواد را به اجرا بگذارد، محتمل است که کودک و نوجوان نیز این الگو­ها را درمیان الگوهای مورد بررسی و آزمون خویش قرار بدهد. تجربه نشان می دهد که مصرف مواد توسط والدین و اعضای خانواده در بستر­های جذاب و خوشایندِ حضوری چون مهمانی و گردهمایی‌­های خانوادگی، به‌مثابة عاملی نافذ برای هم‌ذات‌پنداری و الگو­پذیری مشارکت­کنندگان در سنین نوجوانی عمل می­کند.

سجاد با سابقة 7ماه اعتیاد به حشیش و شیره، ازجملة مشارکت­کنندگانی است که قبل از ورود به دانشگاه در خانوادة خود محیطی این چنین را تجربه نموده است: «بابام وقتی شب‌ها با دوستانش می­شستند و بساط تریاک پهن می­شد، کلی حال بود این‌وسط، و به ما کلی خوش می­گذشت چون خانوادة دوستان بابام هم می­اومدند، دیگه بیشتر خوش می­گذشت و خلاصه توش از هردری صحبت می­شد و هرکسی چیزی می­گفت. خوب آن موقع‌ها من هم دوست داشتم یک‌روز مثل بابام بشم اون ‌طوری همه بهم توجه بکنن ».

نکتة درخور توجه و تأمل در گزاره­های این مشارکت­کنندگان، درمحاق‌رفتن قبح مصرف در بستری به‌ ظاهر متعارف و موجه از حضور و گرد­­همایی خانواد­گی است. جایی‌که حضورِ دیگر اعضای خانوادة مشارکت‌کنندگان (همچون مادر و خواهر و غیره) و اعضای خانوادة مهمانان حاضر، ذهنیت منفی و بد بودن مصرف مواد را پنهان نموده و مضاف برآن در بستری کاملاً موجه از حضور خانواده، نوعی مشروعیت‌بخشی و کم‌هراسی مصرف مواد مخدر را پایه می­ریزد.

از  دیگر مشارکت­کنندگان مورد بحث داوود است. وی با مرور سال­های قبل از ورود به دانشگاه، پرده از مناسبات مذکور برمی­دارد. آنچنان که وی به همراه دوستش همیشه آرزومند بوده اند که روزی آنها نیز مانند پدران خود در کانون توجه دیگران قرار گیرند و به‌زعم خودشان «نُقل مجلس» شوند. این امر با توجه به مؤلفه‌هایی چون نیاز به ابراز وجود و به ‌چشم‌آمدن در سنینی خاص، ذهنیت شناختی آنها را  برای هم‌ذات‌پنداری تعاقبی با والدین و نزدیکان مصرف کننده مواد،تحریک نموده است. و این حس هم‌ذات‌پنداری به ‌مثابة عاملی نهفته، در آینده به سمت اعتیاد و مصرف مواد جهش می یابد.

«من و حمید همیشه پیش همدیگر پز باباهامان را می­دادیم و اینکه مثلاً دیشب این را گفت یا این‌طوری کرد و اینکه چه‌جوری مثلاً باباهامان توی جمع رفتار می­کردند و بقیه را می‌خنداندند یا پوز فلانی را می‌زدند و مصرف مواد آنها برایمان حتی یک جورهایی انگار خوشایند هم شده بود ».

سلدین خاطرنشان می­کند، والدین، به‌ویژه پدران معتاد در خانواده‌ها، الگوی خود را به فرزندان منتقل می‌کنند. وی معتقد است فرزند در درون نظام خانواده، طی زندگی با والدین معتادی که روزانه شاهد رفتارهای آنان بوده، در بزرگسالی الگویی نظیر رفتار پدر را در زندگی جمعی خویش برمی‌گزیند (لطف‌آبادی، 1385: 160).

 

تداول مکانی و  محله‌ای مصرف مواد (شهری، محله‌ای، همسایگی)

می‌توان یکی از دیگر جنبه‌های فراگیری مصرف مواد را مؤلفة تداول و شیوع مکانی و محله­ای در میان مشارکت‌کنندگان عنوان نمود. در تحلیل مصاحبة مشارکت­کنندگان، تداول محله‌ای مصرف، تداول همسایگی و تداول و شیوع شهری و مکانیِ مصرف، به ‌منزلة ادراک­های استنباطی مشارکت‌کنندگان از تأثیر مکان و محل زندگی اثر گذار بر مصرف مواد است. زمینه ای که می تواند یکی از زمینه‌های آشنایی و گرایش آنها به مصرف بوده باشد. هرچند مکان و محله در ابتدا بستر و فضای جغرافیایی محدودی برای زیست عده­ای از اعضای جامعه به نظر می­آید لیکن در زمینة بررسی و تحلیل ما، مناسبت‌ها و تعاملات مصرف‌محور اعضا به آن هویت خاص می‌­بخشد و به‌ بستری سوق دهنده برای مصرف مواد تبدیل می­نماید. کیفیت این اثر­گذاری را می­توان در گسترة شمولی همچون مصرف‌ مواد توسط همسایگان، اعضای محله و همچنین شهری که مشارکت‌کننده در آن زندگی می‌کند؛ تصور نمود.

مهدی در تبیین مقولة فراگیری مصرف، علاوه‌ بر نقش خانواده، خویشان و دوستان و دیگر دلایل، با اشاره به شهری که در آن زندگی کرده است، خاطرنشان می‌سازد که درصورت سالم ‌بودن خانواده وعدم آشنایی شخص با مواد، کافی است تا فرد در شهر و محلة خود، اشخاص معتاد یا همسایگان مصرف‌کننده را از نزدیک مشاهده کند، تا به‌خوبی با پدیده‌ای به نام اعتیاد آشنا شود. او به دلیل کوچک‌بودن شهری که در آن سکونت داشته، شیوع و تداول مواد در شهر و محلة خود را یکی از عوامل آشنایی زودهنگام با مواد مخدر عنوان می‌کند: «از بچگی  تا بزرگ شدیم، توی در و همسایه و محله بوی تریاک و مواد شنیده می­شد. این‌جور چیزها اونجای ما زیاد غیرعادی نیست، چون انگار جزئی از فرهنگشون شده باشه».

مصطفی نیز مانند مهدی بر زیست‌مکانِ مصرف مواد تأکید دارد. او با بیان خاطره­ای به فراگیری و شیوع مصرف مواد در محلة زندگی خود اشاره می­کند: «توی همسایه­هامان خیلی­ها مواد می­کشیدند، مثلاً یک‌روز دیدیم همسایة کناری‌مان که هرشب تریاک می­کشید دیگر بوی تریاک از خانه‌شان نمیاد، به‌جایش جیغ و داد می­آید و همه تعجب کردیم ای‌ بابا چی شده، خلاصه وقتی رفتیم، دیدیم زن همسایه‌مان بافور شوهرش را انداخته توی سنگ توالت و قشقرقی به‌پا شده بود و داشتند کتک‌کاری می­کردند. خوب وقتی این چیزها دور و برت باشد کم‌کم عادی می­شه. محلة ما معروف است توی این زمینه‌ها و ما از بچگی با بوی مواد بزرگ شدیم».

شیوع همسایگی و محله‌ای مصرف مواد به‌منزلة مؤلفه‌ا­ی مکانی، متأثر از بستر اجتماعی و فرهنگی، عاملی مهم در مهیاسازی روان مشارکت‌کنندگان است. امری که در آماده‌سازیِ ذهنیت  فروکاستی ترس از مصرف مواد در مشارکت­کنندگان تاثیری عمیق دارد.  گفته یکی از مشارکت­کنندگان این نکته را به‌ خوبی روشن می­سازد: « جایی که ما زندگی می‌کنیم، محلی برای تفریح نیست. تا چشم باز می­کنی دور و برت پر از معتاده، یا همسایه یا آشنا یا هم‌محله­ای. اگر امکانات بود، مثلاً یک استادیوم یا آدم‌ها تحصیل‌کرده بودند، جوان‌ها طرف مواد نمی­رفتند و الان مثل من [گ...] نبودند ».

همچنین شیوع و تداول همسایگی و محله‌ای مصرف، به‌دلیل ارتباط و تعامل جوان و نوجوان با گروه دوستی که یقیناً در میان آنها شخصی با سابقة مصرف خانوادگی نیز یافت می‌شود، سبب آشنایی زودهنگام آنها با مواد می­شود. مشارکت کننده­ی دیگری می­گوید: : «دبیرستان که بودم خوب با دوستام که رفت‌ و آمد می­کردم، می­دیدم پدرشان یا داداششان مواد مصرف می­کند، اما خوب نمی­تونستم رابطة دوستیم رو به‌هم بزنم، خانواده هم می­دونستند، ولی خوب نمی شد کاری کرد».

 

عادی‌سازی ذهنیت مصرف مواد (کم­هراسی و فرو­کاستی ترس از مواد)

نیمی از مشارکت‌کنندگان پژوهش، به عادی‌پنداشتن مصرف مواد برای خویش اشاره داشتند. می­توان گفت این موضوع در روند تدریجی مشاهده‌گری و آسان‌گیری خانواده به‌شکلی آهسته و پیوسته، از آستانة حساسیت، ترس و  غیرعادی‌بودن مصرف مواد برای آن­ها کاسته و به‌تدریج زمینة گرایش و تمایل به مصرف را درمیان آن­ها ایجاد نموده است. مصرف مواد درمیان اعضای خانواده به‌دلیل فضا و بسترِ مجاورت و مقاربت مکانی و احساسی بر ذهنیت مشارکت‌کنندگان به‌شکل­های متفاوت اثرگذار بوده است. اینکه بزرگسالان مصرف‌کننده بدون هیچ‌ملاحظه‌ای در خانواده اقدام به مصرف مواد نمایند، از مشارکت‌کنندگان در سنین کم، ناظری همیشگی و منفعل می سازد که برخلاف میل خود بایستی شاهد مصرف مواد باشند. این انفعال و مشاهده‌گری در وضعیت تسلط بزرگسالانِ مصرف‌کننده، باعث می‌شود که مصرف مواد به‌تدریج به کنشی متداول و الگو برای فرزندان تبدیل شود. چنان‌که مشارکت‌کنندگان پس از مدتی اعتیاد را مسئله­ای نه‌چندان غیرمعمول و پرمخاطره ارزیابی ‌بکنند. حتی می­توان گفت مصرف مواد در چارچوبی مرسوم و متداول طی مشاهدة تدریجیِ مصرف درمیان مشارکت‌کنندگان شکل گرفته است.

 مهدی 24ساله، با سابقة اعتیاد 16ماهه به مصرف تریاک، با اشاره به اینکه از کودکی شاهد مصرف مواد پدر، برادران و داماد خود بوده، می­گوید: «از وقتی یادم می‌آید هر وقت از مدرسه برمی­گشتم و می­رسیدم خونه، می­دیدم یکی داره تریاک می­کشه. حالا یا پدر یا برادرام یا دامادمون ». آنچان که وی در ایام کودکی خویش تصور می­کرده که خانواده­های دیگر نیز حتماً این‌کار را انجام می­دهند: «دبستان و راهنمایی که بودم، خوب چون همه کنارم می­کشیدند، فکر می­کردم همة مردم توی خونه­هاشان از این‌کارا می­کنن».

نادر، دانشجوی کارشناسی‌ارشد با سابقة اعتیاد دوازده‌ماهه به تریاک و شیره، گویا تا پایان دوران راهنمایی سابقة مشاهدة مصرف را نداشته و چنان‌که خود می­گوید، حتی در ایام کودکی و دبستان، با دیدن سریال تلویزیونی که در آن مصرف مواد و کشیدن تریاک انجام می‌شده است، دچار ترس و وحشت شده، اما این ترس دیر نمی­پاید. هراس از مواد کوتاه مدت است و وی پس از مدتی از نمایی نزدیک مصرف مواد توسط برادر خود را به نظاره می نشیند. «داداشام مصرف می کردن و هیچ‌کس فکر نمی­کرد ما داریم بزرگ می­شیم . همه مثل بچه‌ها به ما نگاه می­کردن. ما هم ترسمان از مواد می ریخت و برامون عادی می­شد و حتی بعدها دنبال این بودیم با پسر داداشم از روی کنجکاوی یک‌بار هم که شده، مواد استفاده کنیم».

 

بحث و نتیجه­گیری

مقولة هستة به‌دست‌آمده از جریان تحقیق، "بستر مهیای زودآشنایی و مشاهده­گری رفتارها و تعاملاتِ مصرف‌محور"، حاوی مؤلفه­ها و نکته‌هایی اساسی است که با کاوش و دقت در مقوله‌ها و مفاهیم حاصل از کار، به واگشایی اهمیت فضای ارتباطات در بستر تعاملات خانوادگی و برون‌خانوادگی اشاره دارد. در اینجا می­توان این نکتة اساسی و مهم را دریافت که کیفیت و حلقة تعاملات، ارتباطات و زیست اجتماعیِ مصرف‌محور، به ذهنیتِ شناختی مشارکت‌کنندگان و گرایش و تمایل آنان به مصرف مواد شکل داده­ است. می­توان بستر خانوادگیِ متأثر از مصرف مواد، شامل سوءمصرف یا وابستگی اعضای نزدیک خانوادة مشارکت‌کنندگان، را از زمینه‌های علّی بسیار مهم و نافذ دراین‌باره دانست. اعتیاد از نمای نزدیک، یا همان اعتیاد خانوادگی، به موقعیت و بستری اشاره دارد که در آن فرد از ابتدای زیست و جامعه‌پذیری خود با مشاهدة مصرف مواد روبه‌رو می­شود. در این بستر، فرد روزانه و از نمایی نزدیک به مشاهدة مصرف مواد و ملزومات معیوب رفتاری آن می­پردازد. مشاهدة مصرف مواد در محدودة خانواده را می­توان از مهم‌ترین دلایل نقص و اعوجاج جامعه­پذیری در گروه نخستین خانواده دانست. یادگیریِ مشاهده­ای مشارکت‌کنندگان از مصرف مواد را می­توان نافذترین نوع یادگیری دانست. با دقت در بستر اعتیاد خانوادگی یا اعتیاد از نمای نزدیک، می­توان گفت این امر به ‌مثابة بیلبوردی تصویری، روزانه نمایشی از مصرف کالایی خاص را اشاره و تبلیغ می­کند. در مقایسه‌ای تطبیقی، الگوی هم‌نشینی افتراقی نیز به این موضوع قائل است : افراد مستعد کجروی، در هم‌نشینی­های خود با افراد جامعه، تعریف‌ها و آموزش‌ها را فرامی­گیرند و می‌پرورند. در این دیدگاه، بخش بزرگی از یادگیریِ ناشی از هم‌نشینی، معمولاً محصول جامعه‌پذیرشدن فرد در خرده‌فرهنگ‌های کجرو و ازطریق هم‌نشینی و ارتباط با دیگرانی ­است که حاملان و عاملان هنجارهای کجروانه هستند (رایتسمن، 120:1994). می­توان گفت فضای خانوادة متأثر از مصرف مواد، یکی از دلایل مهم کم‌شدن قبح هنجاری و تلقی مصرف مواد به‌‌منزلة عملی نه‌چندان بد و غیرمرسوم است. حال چنانچه فرد در ادراک و تشخیص خوب و بد این امور نیز دچار ابهام باشد، شرایط زمینه­ای و مداخله­گری چون تداول مکانی و محله­ای مصرف و هم­گشتی و آمد و رفت با خویشان مصرف­کننده، به‌شکلی منفی زمینة ابهام‌زداییِ شناختی را فراهم آورده و موقعیت یادگیری استعمال مواد را برای فرد تسهیل می‌کند. هم­گشتیِ خانوادگی و تعامل با خویشان و دوستان مصرف‌کننده، علاوه‌براینکه برای تعدادی از مشارکت‌کنندگان به ‌مثابة ورودیِ مسیر آشنایی با مواد عمل نموده است، به ‌شکلی سببِ کم­هراسی و تلقی فراغتی‌بودن مواد نیز گردیده است. برای عده­ای از مشارکت‌کنندگان هم که در خانواده شاهد مصرف مواد نبوده­اند این امر همچون عاملی تسهیل‌کننده و نافذ عمل نموده و زمینه­ی مشاهده، آموزش و انجام این رفتار را مهیا می­سازد. همچنان‌که شیوع و تداول محله‌ای و مکانی مصرف نیز از بسترهای زمینه­ای مهمی­ است که در عادی‌شدن الگوی رفتاری مصرف مواد و گرایش به آن عمل نموده است.

 

 

شیوع و تداول محله‌ای و مکانی مصرف مواد، به ‌دلیل به ‌همراه‌داشتن مؤلفه­هایی چون معاشرت و هم­گشتی با گروه دوستی و خانوادة آنها و نیز عادی‌سازی الگوی رفتاری مصرف مواد به‌ مثابة امری متداول و همگانی، زمینه­ای مؤثری برای کم‌هراسی و عادی‌سازی مصرف مواد تلقی می‌شود. ازخلال مصاحبه و کدگذاری گزاره­های مشارکت­کنندگان، نمودِ مشاهده­گری منفعلانه در ابتدا و بستر و فضایی پرابهام پس از آن برای مشارکت‌کنندگان ایجاد نموده است. که البته گروه پراعتبار نخستین خانواده به رفع این ابهام، البته با نمایشی پر مخاطره  پرداخته است. البته مهیا شدن بستر برای مصرف مواد توسط مشارکت‌کنندگان، صرفاً حاصل زمینه‌ها و بستر علّی و مداخله‌گر اعتیاد خانوادگی، تداول مکانی و هم‌گشتی و معاشرت با خویشان مصرف‌کننده نیست، بلکه راهبردها و کنش مشارکت‌کنندگان، گاه موازی و گاه متعاقب این دو خصیصه، زمینة مصرف و گرایش به مصرف مواد را برای آن­ها فراهم می­سازد. همچنان‌که خود مشارکت‌کنندگان نیز بر الگوپذیری نقش و اهمیتِ خانواده در سنین کودکی و نوجوانی اشاره داشتند. این هم‌ذات‌پنداری و الگو­برداری، که معمولاً در سنین کودکی و نوجوانی مشارکت‌کنندگان رخ می­دهد را می­توان با توجه به اهمیتِ "دیده‌شدن" و نیاز به ابراز وجود خویشتن و سازمان‌دادن به خودپنداره و تکمیل خود توسط نوجوان توضیح داد. همچنان‌که به‌نظر کولی،  زمینة شکل­گیری خود در درون گروه‌های نخستین رخ می­دهد. او استدلال می­کند که پیونددادن فرد و جامعه فقط به کمک همبستگی­هایی میسر می­شود که ویژة این گروه­هاست؛ همبستگی‌هایی که به‌دلیل متکی‌بودن بر عواطف فردی و اصالت‌ دادن به نفع همگانی، دلبستگی­ها، تعهد­ها و حساسیت­هایی را درقبال رویکردها، ارزش­ها و داوری­ها­ی دیگران پدید می­آورد که می‌توان آن را شرط اساسی تحقق "خود آیینه‌ای" دانست (کوزر، 1368: 411-414). چنان‌که با دقت در جامعه‌پذیری و سازمان‌دادن خود درمیان مشارکت‌کنندگان نیز شاهدیم که از کودکی، سهل‌انگاری خانواده علاوه ‌بر مهیا کردن زمینة مشاهده‌گریِ مصرف و قراردادن مشارکت‌کننده­گان در جمع­ها و گروهای مصرف‌کنندة مواد، به ‌نوعی انحراف در دلبستگی و تعهد و حساسیت‌های مدنظر کولی را پی ریخته است. عادی‌سازی ذهنیت مصرف مواد در بستر خانواده و دوستان را می­توان فرایندی در نظر گرفت که با مصرف اعضای خانواده در حضور کودک و نوجوان آغاز شده، با هم‌گشتی با افراد و خویشان مصرف‌کننده به تزاید رسیده و سپس با اتخاذ راهبردِ الگوپذیری و هم‌ذات‌پنداری با مدل­های نقش درطول زندگی، زمینة کم‌هراسی و عادی‌سازی ذهنیت مصرف را پدید آورده است. چنان‌که این عادی‌شدن، زمینه را برای تجربة مواد در سال‌های بعد، یعنی نوجوانی و سال‌های ورود به دانشگاه تکمیل و مهیا می­سازد.

به‌طورکلی، از گفته‌های مشارکت‌کنندگان تحقیق استنباط می­شود که اعتیاد اعضای نزدیک خانواده، تداول مکانی و محله­ای مصرف و هم‌گشتی با افراد مصرف‌کننده به‌شکلی ترکیبی و تکمیلی می­تواند به‌ تدریج در فروکاستی احساس ترس از مواد مؤثر بوده و درنهایت مصرف مواد را به موضوعی عادی و فاقد حساسیت تبدیل نماید.

همچنان که دربارة مصرف اعضای خانواده، هاوکینز و همکاران[16] (1992) اشاره دارند که مصرف مواد در بین والدین، برادران و خواهران، احتمال خطر سوءمصرف مواد را در کودکان و نوجوانان افزایش می­دهد.

همچنین پژوهش کاسل و همکاران[17] (2007) ارتباط قوی بین سبک­های دلبستگی و رفتاری والدین و بزرگسالان و شکل­های مختلف مشکلات رفتاری در کودکان و نوجوانان را گزارش می­کند که با یافته­های این پژوهش دربارة هم‌ذات‌پنداری و الگوپذیری در خانواده و مشابهت دلبستگی­ها و سازمان‌یافتن خودپنداره در مشارکت­کنندگان متأثر از والدین و دیگر اعضا مشابهت محتوایی دارد. یافته­های این پژوهش با نتایج تحقیق کمی سراج‌زاده و فیضی (1384) نیز هم‌خوانی دارد که از دلایل مصرف مواد در بین دانشجویان، به مواردی چون فرار از مشکلات، یأس و ناامیدی و لذت و تفریح‌جویی اشاره کرده‌اند. پژوهش لیک و همکاران[18] (2002) دربارة مصرف مواد حاکی از تأیید یافته‌های این پژوهش دربارة نقش اثر­گذار والدین و اعضای خانواده و حلقة ارتباطات خانوادگی و دوستان مصرف‌کننده مواد است.

به‌طورکلی، می توان جنبه­های تفاوت و تغایر پژوهش حاضر را با تحقیقات صورت‌گرفته ناشی از نوع تحلیل و چگونگی اثر­گذاری جنبه­هایی دانست که در واگشایی و توصیف لایه­های عمیق و پنهان مصرف مواد مخدر، محل توافق یا اختلاف است. چنان‌که ورود به تحقیق با رویکرد کیفی و زمینه­ای نیز داعیة این تفاوت را دارد و مدعی است که ورود به یک رویداد و کشف لایه­های عمیق و شرحِ چگونگی آن، این تحقیق را با دیگر تحقیقات متفاوت می­سازد.


 
بوالهری، جعفر؛ طارمیان، فرهاد؛  پیروی، حمید و قاضی طباطبایی، سید محمود (1386). "شیوع مصرف مواد در میان دانشجویان شهر تهران"، مجله روانپزشکی و روان­شناسی بالینی ایران، 13(4)، 342-335. 
دوان. پ شولتز و سیدنی الن شوتز (1387) نظریه‌های شخصیت، ترجمة یحیی سیدمحمدی، تهران: ویرایش.
دهقانی، خدیجه؛ زارع، اصغر؛ دهقانی، حمیده؛ صدقی، هاجر؛ و پور موحد، زهرا(1389).  "شیوع و عوامل مرتبط با سوء مصرف مواد مخدر در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد". مجله دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد. 18(3)، 169-165.
سراج‌زاده، سیدحسین و فیضی، ایرج  (1386) «مصرف موادمخدر و مشروبات الکلی دربین دانشجویان دانشگاه­های دولتی در سال تحصیلی1382-1381»، فصلنامة رفاه اجتماعی، سال ششم، شمارة 25، 85- 110.
سیام، شهره(1385). "بررسی شیوع سوء مصرف مواد اعتیاد آور بین دانشجویان پسر دانشگاه­های مختلف شهر رشت در سال 1384"، طبیب شرق، 8(4). 285-279.
شرق، علی ؛ شکیبی، علی؛ نیساری، رقیه؛ آلیلو، لیلا (1390) " بررسی عوامل موثر بر عود اعتیاد از دیدگاه معتادان مراجعه کننده به مراکز"، مجله پزشکی ارومیه، 22(2)، 136- 129.
  فروتنی، محمدرضا؛ رضاییان، محسن(1384)" شناخت و سوء مصرف مواد مخدر در بین دانشجویان شهرستان لارستان"، نشریه پرستاری ایران، 18(43)، 30-21.
  فرید کیان، سیما(1389)" بررسی اختلال در کارکردهای خانواده و تاثیر آن بر اعتیاد فرزندان"،  فصلنامه انتظام اجتماعی؛ 2(1)، 202-179.
  کردمیرزا، عزت اله؛ آزاد، حسین؛ اسکندری، حسین(1382)" هنجار یابی آزمون آمادگی اعتیاد به منظور شناسایی افراد مستعد سوء مصرف مواد در بین دانشجویان دانشگاه­های تهران"، فصلنامه علمی- پژوهشی سوء مصرف مواد، 1(2)، 80-47.
کوزر، لویس ا. (1368) زندگی و اندیشة بزرگان جامعه­شناسی، ترجمة محسن ثلاثی، تهران: علمی.        
لطف‌آبادی، حسین (1385) روان‌شناسی رشد، چاپ هشتم، جلد دوم، تهران: سمت.
نارنجی­‌ها، هومان و همکاران (1386) ارزیابی سریع وضعیت سوءمصرف مواد در کشور، مرکز تحقیقات و سوءمصرف مواد (داریوش)، دانشگاه بهزیستی و توان‌بخشی.
Corbin, J. and A. Strauss, (2008) Basics of Qualitative Research, Third Edition, London: Sage Publications.
Corbin, J., & Strauss, A. (1998) Basics of qualitative Research, London: Sage Publications.
Creswell, J. W. (1994) Research Design, London: Sage.
Flisher, A. J. Zierrogel, C. F., & Charlton, D. O. (1996) “Risk taking behavior of cape peninsula high school students.Part X. Multivariate relationships among behaviors”, South African Medical Journal, 86, 1094-1098.
Glaser, B. & Stauss, A. L.(1967) The Discovery of Grounded Theory; Strategies for Qualitative Research, New York: aldin.
Hawkinz, j. D., Catalano, R.F.& Miller, j.Y . (1992) “Risk and Protective, Factors for Alcohol and other Drug Problems in Adolescence and Early Adulthood: Implication for Substance Abuse Prevention”, Psychological Bulletin, 112, 64-105.
Kassel, j, D., Wardle, M., & Roberts, J. E. (2007) “Adult Attachment Security and Collge Student Substance Use”,  Addictive Behaviors, 32, 1164-1176.
Lic, Pants, M. A, & Chou, C. P. (2002) “Parental Substance Use as a Modifier of Adolescent Substance Use Risk,” Addiction, 97, 31-50
Miller, T. R., Lesting. D.C., & Smith G. S. (2001), “Injury risk among medically identified alcohol and drug abuser”. Alcohol: clinical and Experimental Research, 25, 54-59.
Neuman, L. (2006) Social Research Methods: Quantitative and Qualitative Approaches, Third Edition. London: Allyn and Bacon.
Patton, M. (2001) Qualitative Research and Evaluation Methods, London: Sage Publication.
Wrighstman, L. S., Nictzel M. T. & Furtune W. H. (1994), Psychology and the Legal System, Pacific Grove, CA: Brooks/Cole, 1-24.