نوع مقاله : علمی
نویسندگان
1 استادیار گروه علوم اجتماعی،دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
2 کارشناسی ارشد جامعه شناسی، گروه علوم اجتماعی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه شهید باهنر کرمان، کرمان، ایران
چکیده
در دانش جامعهشناسی مدرسه فضایی اجتماعی مبتنی بر روابط قدرت نابرابر تعریف میشود که در آن دانشآموزان بهلحاظ سلسلهمراتب قدرت در پایینترین سطح قرار دارند. پیامد قدرتنداشتن برای گروهی از دانشآموزان ترک تحصیل، افت تحصیلی، بیرغبتی به حضور در مدرسه، و انواع خشونتهاست که نوعی واکنش درمقابل وضعیت موجود است.
سه پدیده اصلی بر حضور کودکان در مدرسه اثر دارد که عبارتاند از: شنیدهشدن صدای آنان، توانمندسازی ومشارکت آنان. برای تحقق سه اصل مزبور در مدرسهها روش پژوهشی عملی مشارکتی پیشنهاد شده است که اجرای آن در مراحل "نگاه کنید، فکر کنید و عمل کنید"، امکان شنیدهشدن بیشتر صدای دانشآموزان وتوانمندسازی افزونتر و مشارکت بیشتر آنا ن را فراهم میآورد.
این مقاله تجربة اجرای این روش ـرویکرد آموزشیـ را در مرکز دوستدار کودک مشتاق گزارش کرده است. این مرکز از سال 1385 بهمثابة پروژة آموزشی، پژوهشی و اطلاعرسانی برای سوادآموزی به کودکان بازمانده از تحصیل توسط انجمن دوستداران کودک کرمان در شهر کرمان راهاندازی شده است.
نتایج نشان داد برای ایجاد زمینة حضور مؤثر کودکان در فضای اجتماعی مدرسه، روش پژوهش عملی مشارکتی مفید و کارساز است.
کلیدواژهها
طرح مسئله
دانش جامعهشناسی نشان میدهد که مدرسه فضای اجتماعی تماموکمال و مؤثری است که در آن روابط متکی بر قدرت حاکمیت دارد. چنانکه جنکس توضیح میدهد، مدرسه واحد تجزیه و تحلیل محدود به یک بنا یا سازمان نیست، بلکه برنامة آموزشی آن، بهمنزلة مجموعهای شامل فرایند اجتماعی، خود یک واحد تحلیل بااهمیت است. برنامة آموزشی مفهومی اساساً فضایی و مکانی است، زیرا در طراحی کل تجربة درون مدرسة کودک، ازطریق ترکیب فضا، زمان، موقعیت و محل، محتوا، همجواری، جداسازی، محافظت، سازگاری، هماهنگی و سلسلهمراتب، نقش دارد (جنکس، 1388: 120).
میتوان فضای اجتماعی موجود در مدرسههای جهان امروز را در پیوستاری نشان داد که یک سر آن مطابق توصیف فوکو است: مدرسه فضایی برای کنترل تاموتمام کودکان است. در سر دیگر پیوستار تفکر برنشتاین قرار دارد که نظم باز را درمقابل نظم بستة فوکو قرار داده است. آموزش بهجای انتقال عملکردهای استاندارد، پیرامون اصول اکتشاف سازماندهی میشود و الگوی مبتنی بر مختاربودن آموزگار به طرح مسئله و تسهیل امور از سوی او تبدیل خواهد شد (جنکس، 1388: 29).
ازنظر دانش جامعهشناسی، تاکنون پرداختن به پیامدهای ناکارآمدی نظامهای آموزشی، ازجمله اخراج کودکان از مدرسه، ترک تحصیل، افت تحصیلی و بیمیلی کودکان برای حضور در مدرسه و خشونت گسترده در آنها، اهمیت داشته است، اما در دو دهة اخیر، خود فرایند آموزش نیز هدف توجه جامعهشناسی قرار گرفته است؛ چنانکه آداس در مقالهای با عنوان «پژوهش عملی مشارکتی بهمثابة رویکردی آموزشی برای آموزش عمومی» میکوشد اثبات کند که پژوهش عملی مشارکتی نه فقط بهمنزلة روششناسی، بلکه بهمثابة رویکرد آموزشی، برای هدایت فلسفی و عملی نظام آموزشی کارساز است و به حضور مؤثر کودکان در محیطهای آموزشی میانجامد (آداس، 1389).
این مقاله نشان میدهد که چگونه پژوهش عملی مشارکتی میتواند همچون رویکردی آموزشی بهکار گرفته شود و نتایج تمرین این روشـرویکرد را در مدرسة آزاد مشتاق گزارش میکند و نتایج آن را تاکنون نیز ارائه میدهد.
مدرسة آزاد مشتاق، که در سال 1385 تأسیس شده است، پروژهای آموزشی، پژوهشی و اطلاعرسانی در انجمن دوستداران کودک کرمان است که خارج از ضوابط وزارت آموزش و پرورش اداره میشود و هدف اصلی آن سوادآموزی به کودکان بازمانده از تحصیل است.[1]
در این مقاله پیامدهای کاربرد پژوهش عملی مشارکتی و چگونگی حضور مؤثر کودکان در جنبههای گوناگون فعالیتهای این مدرسه شامل محتوای درسی، قوانین مربوط به اداره مدرسه، و نحوه توزیع قدرت میان کودکان و بزرگسالان آمده است.
مبانی نظری و تجربی پژوهش
با استفاده از رسالة ماینارد (2008) اهمیت ارتباط سه عنصر کلیدی برای حضور مؤثر کودکان در هر فضای اجتماعی شامل شنیدهشدن صدای کودکان، توانمندسازی و مشارکت آنان معرفی میشود. در ادامه، با استفاده از چارچوب نظری اوزر و همکاران (2010) کاربرد پژوهش عملی مشارکتی در مدرسهها معرفی و نشان داده میشود که چارچوب نظری ماینارد و اوزر و همکارانش مکمل یکدیگرند.
ماینارد در رسالة خود (2008) متغیرهای شنیدهشدن صدا، توانمندسازی و مشارکت کودکان را سه عامل تعیینکننده در حضور مؤثر کودکان در فضاهای اجتماعی پیرامونشان میداند. او به دقت عناصر مزبور را تعریف و سطوح گوناگون آنها را مشخص میکند. این عناصر عبارتاند از:
اول، شنیدهشدن صدای کودکان که با حرف A نشان داده میشود: فرایندی که در آن کودکان ازطریق گفتوگو با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و در عمل به یک گروه ذینفع تبدیل میشوند. در مواردی صدای کودکان ازطریق بزرگسالان تصمیمگیرنده و صاحب قدرت صرفاً به صورت فیزیکی شنیده میشود، درحالیکه در موارد دیگر شنیدن صدای کودکان به تغییر رأی و نظر بزرگسالان مرتبط با آنان میانجامد.بنابراین میتوان برای شنیدهشدن صدای کودکان چهار وضعیت را تعریف کرد:
وضعیت صفر، که در آن اساساً صدای کودکان شنیده نمیشود. این موضوع در عمل به این معنی است که فرصتی در اختیار آنان قرار داده نمیشود تا آنچه را میخواهند در درون آن فضای اجتماعی و بهطور دستهجمعی اعلام کنند.
وضعیت 1، که در آن به کودکان فرصت داده میشود دیدگاههای خود را بیان کنند. اما این دیدگاهها در برنامههای طراحیشده برای کودکان بهکار گرفته نمیشود و به حساب نمیآید.
وضعیت 2، که در آن به کودکان فرصت داده میشود اندیشههایشان را ابراز کنند، صدای آنان ازطریق بزرگسالان نزدیک به آنان شنیده میشود، اما در عمل تأثیر زیادی در برنامهها ندارد.
وضعیت 3، که طی آن به کودکان فرصت کافی برای طرح اندیشهها، نظرها و عقایدشان داده میشود و این اندیشهها به شکل مناسبی هدف توجه بزرگسالان نزدیک و صاحب قدرت در تصمیمگیری قرار میگیرد. این بهمعنی پذیرش بیچونوچرای تفکر کودکان نیست، بلکه به این معنی است که دیدگاههای آنان وزنی برابر با دیدگاههای بزرگسالان تصمیمگیرنده دارد.
دوم، توانمندسازی کودکان که با حرف B نشان داده میشود: توانمندسازی فرایندی است که دسترسی کودکان به دانش، مهارت و قدرت امکانپذیر میشود. قدرت بهمعنی توانایی تصمیمگیری در برنامههاست که خود مستلزم امکان دسترسی مناسب به دانش و مهارت است. ماینارد توانمندسازی را بهترتیب در چهار وضعیت تعریف میکند:
وضعیت صفر، که در آن کودکان دانش و مهارت لازم برای حضور در تصمیمگیری را دریافت نمیکنند و فاقد قدرت لازم برای تصمیمگیری برای مدیریت برنامهها هستند.
وضعیت 1، که کودکان در پایینترین سطح دانش، مهارت و قدرت هستند. آنان کنترل بسیار کمی بر اوضاع دارند.
وضعیت 2، که در آن بزرگسالان دانش و مهارتهای لازم را به کودکان آموزش میدهند و فرصت انتخاب را در برنامهها برایشان فراهم میآورند و کودکان قدرت تصمیمگیری مناسب را کسب میکنند.
وضعیت 3، که در آن کودکان آموزش کافی دریافت کردهاند. بزرگسالان به آنان اعتماد زیادی دارند. کودکان بیشترین کنترل را بر کارهای مربوط به خودشان دارند و برنامهریزی و مدیریت برنامهها را برعهده دارند.
سوم، مشارکت که با حرفC نشان داده میشود. مشارکت فرایندی است که طی آن کودکان استفاده از قدرتی را که در توانمندسازی کسب کردهاند در عمل تمرین میکنند. در فرایند مشارکت کودکان فرصت مییابند تا تصمیم بگیرند و تصمیم خود را عملی و پیامدهای آن را بررسی کنند. بنابراین مشارکت زمانی اتفاق میافتد که کودکان قادر باشند عملاً قدرت خود را به آزمایش بگذارند. مشارکت کودکان نیازمند حمایت جدی بزرگسالان است. حمایت بزرگسالان به دو شکل ضروری است:
- حمایت از کودکان درگیر در مشارکت به شکل طراحی سازوکارهایی که همانند حفاظی حمایتی عمل میکند و عواقب شکست احتمالی را به شکل مناسبی تحملپذیر میسازد.
- حمایت از کودکان بهمنزلة متخصص روابط وفضای مرتبط با خودشان، که میتواند تصویر بزرگتر و چشمانداز وسیعتری از اجرای برنامهها داشته باشد و آن را به دیگر کودکان نیز منتقل کند. مشارکت نیز بهترتیب در چهار وضعیت تعریف میشود:
وضعیت صفر، حضورنداشتن کودکان در برنامهریزی و تصمیمگیری و مدیریت بهمعنی نبود مشارکت آنان است.
وضعیت 1، مشارکت کودکان صوری است و حضور در تصمیمگیریها شکلی نمادین و نمایشی دارد.
وضعیت 2، حضور کودکان در تصمیمگیریها بهواسطة بزرگسالان قدرتمند پذیرفته اما محدود میشود. مشارکت در شکل همراهی کودکان با بزرگسالان نمود پیدا میکند.
وضعیت 3، تصمیمها را کودکان میگیرند و فرایندها را آنان مدیریت میکنند (مانیارد، 2008: 26-35).
در واقعیت، حضور کودکان در سازمانهای اجتماعی مرتبط با آنان ازجمله مدرسهها ترکیبی است از وضعیت شنیدهشدن صدا، درجة توانمندی و وضعیت مشارکت آنان، که درمجموع هفت موقعیت بهوجود میآید که در الگوی 1 نشان داده شده است.
الگوی 1. وضعیت حضور مؤثر کودکان در سازمانهای اجتماعی
ماینارد پیشنهاد میکند وضعیتهای ترکیبی در الگو ، زمانی مرکز توجه قرار گیرد که اندازة متغیرها در وضعیت 2 یا 3 وقابل توجه باشد: C,B,A بهترتیب شنیدهشدن، توانمندسازی و مشارکت است که هیچکدام بهتنهایی بهمعنای حضور مؤثر نیست.
ترکیب شنیدهشدن و مشارکت کودکان که با حرف D نشان داده میشود بهنوعی حضور قلمداد میشود. نمونة آن وضعیتی است که کودکان با همکاری یکدیگر برنامهای را طراحی و دستهجمعی مدیریت و اجرا میکنند و بزرگسالان مرتبط و مسئول هم دخالت نمیکنند. در این وضعیت کودکان آموزشی نمیبینند و دانش و مهارتی نیز ازطریق بزرگسالان برای اجرای برنامه کسب نمیکنند.
ترکیب شنیدهشدن و توانمندسازی کودکان که با حرف E نشان داده میشود نیز نوعی حضور کودکان تلقی میشود. نمونة آن وضعیتی است که بزرگسالان تصمیمگیرنده بهخوبی صدای کودکان را میشنوند و به کودکان آموزش میدهند. در این وضعیت کودکان درخواستها و مطالباتی دارند. اگر حمایت بزرگسالان استمرار یابد و سازوکارهای حمایتی[2] لازم ایجاد شود، کودکان به سمت مشارکت در مدیریت برنامه هدایت میشوند. در غیراینصورت امکان دارد بهدلیل افزایش انتظارات کودکان وعدم تحقق آن حضور شان بهسرعت کاهش یابد.
ترکیب توانمندسازی و مشارکت کودکان که با حرف F نشان داده میشود. در این وضعیت بزرگسالان تصمیمگیرنده برنامهای را طراحی کردهاند و کودکان را برای اجرای آن فرامیخوانند. در این وضعیت کودکان نمیتوانند جهت برنامه را تغییر دهند. بنابراین صدایشان شنیده نمیشود. بزرگسالان فرصت مهارتآموزی و تمرین قدرت مدیریتی را برای کودکان فراهم میآورند و عملاً کودکان در مدیریت مشارکت میکنند.
ترکیب شنیدهشدن، توانمندسازی و مشارکت کودکان که با حرف G نشان داده میشود. در چنین وضعیتی ابتدا بزرگسالان تصمیمگیرنده فرصت ابراز عقیده و طرح دیدگاهها و درخواستها را به جمع کودکان میدهند. سپس امکان دسترسی به دانش و مهارتهای لازم را برایشان فراهم میآورند و درنهایت از برنامههایی که کودکان خودشان در طراحی، مدیریت و اجرای آن سهم اساسی دارند حمایت میکنند و سازوکارهای حمایتی لازم را نیز برایشان فراهم میکنند. در اینجا، بزرگسالان در نقش تسهیلکننده و ناظر حاضر میشوند (مانیارد، 2008: 40-55).
در اینجا نشان داده میشود که وضعیت G عملاً همان فرایندهای پژوهش عملی مشارکتی است؛ درنتیجه حضور مؤثر کودکان در محیطهای اجتماعی مرتبط با آنان ازجمله در مدرسهها با استفاده از پژوهش عملی-مشارکتی، بهمنزلة رویکرد آموزشی، در کاملترین شکل امکانپذیر میشود. اوزر و همکاران در مقالهای (2010) اصول اساسی اجرای پژوهش عملی مشارکتی توسط کودکان را در سه اصل خلاصه کردهاند: 1. آموزش مهارتها و تواناییهای لازم به کودکان برای تعریف مسائل و موضوعهای موجود در فضای مدرسه و اجتماع پیرامونشان؛ 2. آموزش مهارتها و تواناییهای لازم به کودکان برای جمعآوری دادههای ضروری بهمنظور شناخت ماهیت مسائل و موضوعهای مزبور؛ 3. آموزش روشهای بهدستگرفتن مدیریت و رهبری فرایندهایی که به حل مشکلات یا رسیدن به اهداف کمک میرساند (اوزر، 2010: 152). اگر این سه اصل در متن الگوی ماینارد جستوجو شود، اصل اول همان شنیدهشدن صدای کودکان، اصل دوم توانمندسازی و اصل سوم مشارکت آنان است. جزئیات اجرای پژوهش عملی مشارکتی با کودکان را در سطح کلاس درس در الگوی 2 و در سطح مدرسه در الگوی 3 نشان دادهاند.
الگوی 2. جزئیات پیامدهای انجام پژوهش عملی مشارکتی در سطح کلاس درس
پیامدها در سطح فردی |
فرایندهای کلیدی |
|
مجموعه مدنظر |
بهبود مهارتهای چندگانه: مهارت در پژوهش، ارتباطات و حمایتگری |
فرصت توزیع قدرت میان معلم و دانشآموز |
|
|
ایجاد هویت گروهی مثبت، هدفدارشدن |
فرصت ایجاد شبکه |
|
|
توجه به ارتباطات مدرسه |
کار گروهی |
کلاس درس |
پژوهش عملی مشارکتی |
توانمندشدن روانی و سیاسی |
ایجاد فضای مثبت در کلاس درس، فرصت همکاری و مطرحشدن دیدگاه دانشآموزان |
|
|
گسترش شبکههای اجتماعی و حمایتی در درون و بیرون مدرسه |
فرصت برای افزایش و توسعه مهارتهای پژوهشی – حمایتگری |
|
|
الگوی 3. جزئیات پیامدهای انجام پژوهش عملی مشارکتی در سطح مدرسه
مجموعههای هدفگیری شده و مورد نظر |
خروجیها و نتایج سطح مدرسه |
|
همبستگی میان دانشآموزان و مسئولان مدرسه |
|
نقشهای معنیدار دانشآموزان در سیاستگذاریهای مدرسه و فعالیتهای آن |
مدرسه پژوهش عملی مشارکتی |
ارتباط متقابل دانشآموزان و بزرگسالان در پژوهش و آموختن |
|
سودمندی و اثر جمعی دانشآموزان برای پژوهش و حمایتگری |
طبق الگوی 2، پژوهش عملی مشارکتی در کلاس درس فرصت کار گروهی را ایجاد میکند که ازیکطرف امکان همکاری مثبت و طرح دیدگاههای کودکان را فراهم میآورد که بهمعنای شنیدهشدن صدای کودکان است تا خودشان مسائل محیطشان را تعریف و بازتعریف و آنها را اولویتبندی کنند. کودکان همزمان مهارتهای لازم برای پژوهش دربارة علتها را نیز به دست میآورند که همان توانمندسازی است و درنهایت فرصت ایجاد شبکهای در درون کلاس ایجاد میشود که امکان توزیع قدرت میان معلم و دانشآموزان را برای پذیرش مسئولیت و مدیریت مشکل یا پیگیری فعالیتها فراهم میکند که همان مشارکت است.
در سمت راست الگوی 2 میبینیم که از این چرخه همة کودکان درگیر، توانمندتر (بهبود مهارت) متشکلتر (ایجاد و گسترش هویت گروهی و گسترش شبکة اجتماعی)، و با صدای بلندتر (ارتباطات درون مدرسه) از کلاس خارج میشوند. در سطح مدرسه نیز با توانمندی بیشتر (همبستگی میان دانشآموزان و مسئولان مدرسه)، مشارکتجوتر (نقشهای معنیدار دانشآموزان در سیاستگذاری درون مدرسه)، و با صدای بلندتر (اثر جمعی دانشآموزان برای پژوهش و حمایتگری ) از مدرسه خارج میشوند (الگوی 3).
کاوانگا در سالهای 2008 و 2009 در دو مدرسه واقع در نیوزیلند پژوهش عملی مشارکتی را اجرا کرده است. پژوهش 2008 صرفاً در شنیدهشدن صدای کودکان و توانمندسازی آنها موفق بوده است، اما به سطح عمل نرسیده است؛ درحالیکه پژوهش 2009 در دبیرستان باردی در هرسه مورد شنیدهشدن صدای کودکان، توانمندسازی و مشارکت موفق بوده و به همراهی معلمان با کودکان پس از دریافت آموزشهای لازم انجامیده است.
اوزر و همکارانش در یک مدرسة راهنمایی و دو دبیرستان در امریکا پژوهش عملی مشارکتی را اجرا کردهاند که در مدرسة راهنمایی (2010) و یک دبیرستان (2008) بهعلت مخالفت مدیریت، پژوهش متوقف شده و به سطح عمل نرسیده است و نتایج صرفاً در سطح شنیدهشدن صدای کودکان و توانمندسازی آنان مفید بوده است، اما در دبیرستان دوم (2008) با پذیرش نتایج پژوهش ازسوی مدیریت مدرسه، چرخة پژوهش تکمیل شده است.
کار مککاوان و همکاران در مدرسهای در برزیل در هرسه سطح موفق بوده، اما موجب نگرانی معلمان از افزایش قدرت دانشآموزان در مدرسه شده است؛ درحالیکه در مدرسة دوم با همراهی مدیر چرخة پژوهش به شکل رضایتبخشی تکمیل شده است (2010 ). نتایج در جدول 1 آمده است.
در ایران پژوهش دربارة حضور مؤثر دانشآموزان در محیطهای آموزشی با بیتوجهی روبهرو شده است. فقط پژوهش ایزدی و همکاران (1385) به بررسی نقش مشارکتی دانشآموزان دورة ابتدایی شهر بابلسر در شورای دانشآموزی پرداخته است. آنها نشان میدهند شوراهای دانشآموزی برنامهای ازقبلتعریفشده است و شنیدهشدن صدای کودکان در آن امکانپذیر نیست. سه پژوهش دیگر به یادگیری مشارکتی و مهارتهای اجتماعی (فهامی و عزتی، 1388)، روش تدریس و یادگیری مشارکتی (یاریاری و همکاران، 1387)، و مشارکت فعال دانشآموزان در جریان تدریس (محمودی و همکاران، 1388) اختصاص دارند.
این مطالعات نشان میدهند در مدرسههای ایران سازوکار مناسبی برای شنیدهشدن صدای کودکان وجود ندارد. اما در سطح کلاس درس با استفاده از شیوههای تدریس فعال و مشارکتی توانمندسازی دانشآموزان تا حدی اتفاق میافتد. تعداد مطالعات توانمندسازی در همین سطح نیز بسیار ناچیز است. بنابراین میتوان نتیجه گرفت صدای کودکان در فضای اجتماعی مدرسه شنیده نمیشود؛ برنامههای توانمندسازی برای کسب دانش و مهارت لازم جهت بلندکردن صدایشان وجود ندارد؛ و زمینههای مشارکت آنان برای طراحی و مدیریت و اجرای برنامههای انتخابی خودشان نیز بهندرت فراهم است. این مطالعهها برپایة الگوی ماینارد در جدول 2 جمعبندی و مقایسه شده است.
جدول 1. طبقهبندی مطالعات انجامشده در خارج ایران، بر پایه مدل ماینارد ، برحسب وضعیت حضور کودکان در فضای اجتماعی مدرسه
خلاصه گزارش |
A |
B |
C |
D |
E |
F |
G |
توضیحات |
شنیدهشدن صدای کودکان |
توانمندسازی کودکان |
مشارکت کودکان |
شنیدهشدن و مشارکت |
شنیدهشدن و توانمندسازی |
توانمندسازی و مشارکت |
شنیدهشدن و توانمندسازی و مشارکت |
||
پژوهش کاوانگا در دبیرستان نیوزیلند (2008) |
+ |
+ |
- |
- |
+ |
- |
- |
به سطح عمل نرسیده است |
پژوهش اوزر و همکاران در مدرسه راهنمایی در آمریکا (2010) |
+ |
+ |
- |
- |
+ |
- |
- |
مخالفت مدیر و درخواست پژوهش درباره مسائلی که در اولویت کودکان قرار نداشت، متوقفشدن چرخه |
پژوهش اوزر و جمع همکاران در دبیرستان کندی آمریکا (2008) |
+ |
+ |
- |
- |
+ |
- |
- |
مخالفت مدیر مدرسه با نتایج پژوهش عملی مشارکتی و پیشنهاد یک عنوان دیگر. توقف چرخه پژوهش |
پژوهش اوزر و همکاران در دبیرستان نورترن آمریکا 2008 |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
پذیرش نتایج پژوهش از سوی مدیریت و اجرایی شدن آن و تکمیل چرخه پژوهش مشارکتی |
ادامه جدول 1. طبقهبندی مطالعات انجامشده در خارج ایران، بر پایه مدل ماینارد ، برحسب وضعیت حضور کودکان در فضای اجتماعی مدرسه
خلاصه گزارش |
A |
B |
C |
D |
E |
F |
G |
توضیحات |
شنیدهشدن صدای کودکان |
توانمندسازی کودکان |
مشارکت کودکان |
شنیدهشدن و مشارکت |
شنیدهشدن و توانمندسازی |
توانمندسازی و مشارکت |
شنیدهشدن و توانمندسازی و مشارکت |
||
پژوهش مک کاومن در مدرسه بلوهرریزن برزیل (2010) |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
نگرانی معلمان از افزایش قدرت دانشآموزان در مدرسه |
پژوهش مک کاومن در مدرسه سانیاس برزیل (2010) |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
همراهی کادر مدیریت و معلمان |
پژوهش کاوانگا در دبیرستان باردی نیوزیلند (2009) |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
+ |
همراهی معلمان پس از دریافت آموزشهای لازم |
جدول 2. طبقهبندی مطالعات انجامشده در داخل ایران برحسب وضعیت حضور کودکان در فضای اجتماعی مدرسه
خلاصه گزارش |
A |
B |
C |
D |
E |
F |
G |
توضیحات |
شنبدهشدن صدای کودکان |
توانمندسازی کودکان |
مشارکت کودکان |
شنیدهشدن و مشارکت |
شنیدهشدن و توانمند سازی |
توانمندسازی و مشارکت |
شنیدهشدن توانمندسازی مشارکت |
||
ایزدی و همکاران، شوراهای دانشآموزی شهر بابلسر (1385) |
|
+ |
+ |
- |
- |
- |
- |
برای مدیران یک رفع تکلیف اداری فاقد آموزش، امکانات، حمایت |
فهامی و عزتی 1388 بررسی اثر یادگیری مشارکتی بر رشد مهارت اجتماعی |
|
+ |
- |
- |
- |
- |
- |
فقط یک گروه توانمند میشوند |
باریاری و همکاران (1387) اثر شیوه تدریس مشارکتی بر عزت نفس، مهارتهای اجتماعی |
|
+ |
- |
- |
- |
- |
- |
فقط یک گروه توانمند میشوند و به درجهای صدایشان شنیده میشود. |
محمودی و همکاران (1388) رابطه مشارکت فعال دانش آموزان در جریان تدریس با پیشرفت تحصیلی |
|
+ |
|
|
|
|
|
فقط یک گروه توانمند میشوند و به درجهای صدایشان شنیده میشود. |
برای آنکه بتوان تمام مطالعات را درکنار یکدیگر و در ساختار الگوی ماینارد مقایسه کرد جدول 3 طراحی شده است. این جدول نشان میدهد صرفاً در چند مورد حضور مؤثر کودکان در مدرسه محقق شده است.
جدول 3. مقایسه مطالعات انجام شده در خارج و داخل ایران، موضوع وضعیت حضور مؤثر کودکان در فضای اجتماعی مدرسه برپایه مدل ماینارد
میزان متغیر |
A |
B |
C |
D |
E |
F |
G |
شنبدهشدن صدای کودکان |
توانمندسازی کودکان |
مشارکت کودکان |
شنیدهشدن و مشارکت |
شنیدهشدن و توانمند سازی |
توانمندسازی و مشارکت |
شنیدهشدن توانمندسازی مشارکت |
|
(0) وجود ندارد |
|
|
|
|
|
|
|
(1) ضعیف |
|
فهامی و عزتی (1388) باریاری و همکاران (1387) محمودی و همکاران (1388) |
|
|
|
ایزدی و همکاران (1389) |
|
(2) متوسط |
|
|
|
|
کاوانگا (2008) اوزر و همکاران (2010) اوزر و همکاران (2008) |
|
اوزر و همکاران نورترن (2008) کاوانگا (2009) |
(3) زیاد |
|
|
|
|
|
|
مک کاومن (2010) مک کاومن (2010) |
حال سؤال این است که چگونه میتوان حضور مؤثر کودکان در مدرسه را در کاملترین وضعیت محقق کرد؟
ملزومات آن چیست و پژوهش عملی مشارکتی چگونه میتواند در این زمینه کارساز باشد؟ در ادامه، تلاشهای انجامشده در مدرسة آزاد مشتاق برای تحقق حضور مؤثر کودکان ارائه میشود.
روششناسی پژوهش
فهمی (2004) در رسالهاش دو قرائت متفاوت از پژوهشهای مشارکتی را معرفی میکند. قرائت اول با نام کرت لوین شناخته میشود. فهمی دیدگاههای لوین را به این شکل خلاصه کرده است: لوین پژوهش مشارکتی را فرایندی میشناسد که در آن گروهی با منافع مشترک تصمیم میگیرند اوضاعشان را بهبود دهند و مسائل مشترک محیط اجتماعیشان را حلوفصل کنند؛ سپس افراد با برگزاری نشستهایی، در فرایندی مارپیچی و حلزونی فعال میشوند؛ وضع موجود را تجزیه و تحلیل میکنند؛ برای درک بهتر و شناخت دقیقتر موقعیتی که در آن قرار دارند، به جستوجوی دادههای بیشتر میروند؛ دادهها را طبقهبندی و مفهومسازی میکنند؛ و برای بهترشدن اوضاعشان پس از تجزیه و تحلیل موقعیت، دستهجمعی برنامهریزی میکنند؛ برنامه را با تقسیم کار به اجرا درمیآورند و نتایج را ارزیابی میکنند و درصورت ضرورت دوباره فرایند را از سر میگیرند (فهمی، 2004: 15).
استرینگر این فرایند حلقوی را پیچش، کنش و واکنش در تحقیق عملی مینامد که دارای سه مرحله است: مرحلة اول، نگاه کنید، که بهمنزلة شناخت وضع موجود است. مرحلة دوم، فکر کنید، که بهمعنی تجزیه و تحلیل وضعیت و برنامهریزی است؛ و مرحلة سوم، که عمل است و برنامة طراحیشده به اجرا درمیآید و چرخه از نو آغاز میشود.
(استرینگر، 1378: 31)
فهمی تأکید میکند که این مجموعه فرایندها نهتنها به حل مشکل کمک میکند، بلکه نوعی دانش انتقادی جدید تولید میکند که خاص آن موقعیت است. در اینجا مشارکتکنندگان در پژوهش نقش بهطور فزاینده مهمی را در تعیین ضرورت انجام پژوهش و جهتدهی به فرایند آن برعهده دارند. او توضیح میدهد: پیشفرض اصلی لوین عبارت است از اینکه اعضای گروه مصمماند اوضاعشان را بهبود دهند، دانش لازم را در اختیار دارند یا قادر به کسب آن هستند و متعهدند تا پایان راه با یکدیگر همکاری کنند. برپایة این تحلیل نتیجة مهمی حاصل میشود که خاص قرائت لوین است: تغییر صرفاً از درون گروه امکانپذیر است. فهمی این قرائت از پژوهش مشارکتی را، با توجه به اینکه در تحلیل لوین موضوع قدرت و عدم توازن آن در گروه نادیده گرفته میشود، غیر رادیکال مینامد. این قرائت همان چیزی است که امروزه پژوهش عملی[3] شناخته میشود.
فهمی توضیح میدهد قرائت دوم از پژوهشهای مشارکتی با نام پائلو فریره شناخته میشود. فریره بر مسئلة قدرت و نحوة توزیع آن در هر جامعة فرضی تأکید دارد و پیشفرض اصلی او توزیع قدرت بهشکل نامتوازن در جامعه است. او تأکید میکند گروه صاحب قدرت در جامعه، تولید دانش را در کنترل دارند و جلو آگاهی انتقادی و زیرسؤالبردن مبانی قدرت را با روشهای گوناگون سد میکنند و درحقیقت جلو تولید آگاهی انتقادی و گسترش آن را میگیرند. راهحل این وضعیت گفتوگوی آزادی است که به کمک تسهیلکنندگان توانا هدایت شود.
درنتیجه دانش تولیدشده مناسب برای عمل همراه با آگاهی[4] خواهد بود. پژوهشگران در اینجا کسانی خواهند بود که حقوقشان به دست صاحبان قدرت معلق شده است. درنتیجه دانش تولیدشده در چنین وضعیتی، که بر گفتوشنود و برپایة خرد جمعی استوار است، به راهحلهایی گرایش دارد که منافع اکثریت فاقد قدرت را بازتاب میدهد. در اینجا افراد بیرونی نقش کاتالیزور را ایفا میکنند، اما نقش مسلط نخواهند داشت. فهمی این قرائت از پژوهش مشارکتی را رادیکال مینامد. این چیزی است که امروزه پژوهش عملی مشارکتی شناخته میشود.[5] امروزه انواع روشهای پژوهش عملی و مشارکتی بهطور گسترده در فضاهای اجتماعی مرتبط با کودکان بهکار میروند.
لندن و همکارانش (2003) پژوهشهای ارزیابی و برنامهریزی کودکان را صورت دادهاند؛[6] چکووی و همکارانش (2004) ارزیابی مشارکتی کودکان را تحت مطالعه قرار دادهاند؛[7] و بری و همکارانش (2009) به پژوهش عملی برای مداخله و پیشگیری اقدام کردهاند.[8] در همة انواع پژوهشهای مشارکتی نقش تسهیلگر اهمیت اساسی دارد که در هدایت کودکان این نقش پررنگتر میشود. تسهیلگر روابط را در مسیر پژوهش هدایت میکند؛ بهطوریکه احساس برابری را برای همة افراد درگیر افزایش دهد؛ هماهنگی را حفظ کند؛ هرجا ممکن است مانع بروز برخورد شود؛ برخوردهای موجود را کاملاً شفاف و ازطریق گفتوگو حل کند؛ افراد را همانگونه که هستند بپذیرد؛ رابطة شخصی و مشارکتی را بهجای روابط غیرشخصی و رقابتی توأم با تعارض و مستبدانه تشویق کند؛ و به احساسات و عواطف افراد حساس باشد (استرینگر، 1387: 41).
چنانکه در ابتدا اشاره شد، تمرین پژوهش عملی مشارکتی با کودکان در مدرسة آزاد مشتاق انجام شده است. دو نویسندة مقاله و دونفر از معلمان مدرسه تسهیلگر فرایندهای آموزشی و پژوهشی بودهاند.
یافتههای پژوهش
بر اساس مدل توصیفی تحلیلی (مدل 1) حضور مؤثر کودکان در محیطهای آموزشی متأثر از وضعیت شنیدهشدن صدای کودکان، توانمندسازی و مشارکتشان است که در ادامه نمونههای هرکدام در مدرسه آمده است.
وضعیت D در مدرسة آزاد مشتاق: چنانکه قبلاً اشاره کردهایم، این وضعیت ترکیب مقبولی از شنیدهشدن صدا و مشارکت کودکان است که در آن کودکان با همکاری یکدیگر برنامهای را طراحی میکنند و بهطور دستهجمعی به اجرا درمیآورند. برای وضعیت D یک مورد از وقایع مدرسه گزارش میشود.
پایة سوم شامل 20 کودک 8 تا 15 سال است که همه غیر از سه نفر از 7 صبح تا 11 ظهر و از 4 تا 9 شب، شش روز در هفته بهعنوان شاگرد مغازه یا دستفروش مشغول بهکار هستند. از ساعت 12 تا 3 بعدازظهر، 5 روز در هفته را برای سوادآموزی در مدرسة آزاد مشتاق حضور دارند و یک معلم ثابت دارند. این خانم معلم در پاییز سال 1389پیشنهاد میکند با تلاش بیشتر پایة سوم را تا اسفند همان سال به پایان برسانند و از فروردین به پایة چهارم وارد شوند. درمقابل، معلم از کودکان میپرسد برای آنکه بتوانند در چهارماه اول سال 90 پایة چهارم را تمام کنند چه بایدکرد؟ برای یافتن پاسخ این پرسش، کودکان باوجود مشکلات، پس از پایان کلاس درس نشستهایی را هماهنگ کردند و در آن به رایزنی پرداختند. این جلسهها را همان معلم هدایت میکرد. در طول سههفته پنججلسه برگزار شد. در این فرایند کودکان به اصولی دست پیدا کردند که هرچند ناشناخته نبود، بازآفرینی آنها ازطریق خودشان نوعی تعهد ضمنی را در آنان بهوجود میآورد.
در روز اعلام ورود به پایة چهارم ، همة کودکان اصولی را تأیید و متنی را امضا کردند که خودشان آماده کرده بودند و برای اجرای آن با هم تفاهم داشتند. قوانین به این قرار بود:
سر ساعت 12 در کلاس حاضر باشیم؛ دستوپای خود را کنترل کنیم و به دوستان آزار نرسانیم؛ زبان خود را برای گفتن کلمات خوب و حرفهای مؤدبانه بهکار ببریم؛ به محیط اطراف خود آسیب نرسانیم.
در ادامة این متن نوشته شد: این قوانین با هدف ایجاد یک فضای دوستانه و صلحآمیز تهیه شدهاند که ما بتوانیم بهتر درس بخوانیم و درصورتیکه این قوانین را بشکنیم آماده هستیم پیامدهای آن را بپذیریم و از کلاس چهارم خارج شویم.
از میان 20 دانشآموز پایة سوم، 17 نفر پایة چهارم را با موفقیت در مدت چهارماه به پایان رساندند و از مهرماه سال بعد به پایة پنجم وارد شدند.
وضعیت E در مدرسة آزاد مشتاق: این وضعیت ترکیب قابل قبولی از شنیدهشدن صدای کودکان و توانمندسازی آنان است. در این وضعیت بزرگسالان صدای کودکان را میشنوند و به کودکان دانش و مهارتهایی را آموزش میدهند تا ضمن بلندترشدن صدایشان توانمندتر شوند. برای این وضعیت دو نمونه از همان کودکانی که از پایة سوم به پایة چهارم وارد شدهاند میآوریم.
نمونة اول، کمک معلم کلاس به کودکان در بیان احساس
تسهیلگر در کلاس درس آرامش برقرار میکند، لحظاتی را به تماشای کودکان در سکوت اختصاص میدهد، بعد به آرامی میگوید: هنگامیکه آدمی خشمگین میشود کارهایی میکند که نباید انجام دهد. دربارة یکی از تجربههای خود، هنگامیکه خشمگین شده و کاری کردهاید که پس از آن پشیمان شدهاید گزارش بنویسید. ده دانشآموزی داوطلب انجام آن شدهاند که چهار مورد آن آمده است.
عیسی داوودی: |
من یک روز در خانه دعوا کردم و خیلی خشمگین شدم و خواهرم را زدم و شب پدرم مرا زد و من پشیمان شدم. |
محمود آچک زهی: |
من یک روز آتاری بازی کردم. برادرم آتاری را برداشت و من خشمگین شدم و شارژکن آن را شکستم و دوباره پشیمان شدم. |
نجیب نورزهی: |
من یک روز در مغازه شاگرد بودم و با مشتریان خوشرفتار بودم. یک روز برای من جنس رسید. من داشتم جنسها را می چیدم. شب شد. من خواستم بساط بیرون را بیاورم تو، یک طاق گم شده بود. استاد من گفت حواست کجاست. من هم گفتم من جنس می چیدم شما بیکار بودید چرا خودتان ندیدید. من خیلی عصبانی بودم و صبح که آمد پشیمان شدم و از او معذرتخواهی کردم. |
ذبیح نورزهی: |
میخواهم برای شما گزارش بنویسم. روزی در مدرسه ساعت دوازدهونیم که کلاس ما شروع شد ما با هم به کلاس رفتیم. یک ساعت درکلاس بودیم. همکلاسی من با چند دوست دیگر حرف میزد که من فکر کردم دارد به من بیاحترامی میکند. وقتی بیرون آمد یقة او را گرفتم و با او بد دعوا کردم و ساعتی بعد فهمیدم که او به من بیاحترامی نکرده است. آن روز هم خیلی دیر شده بود و خیلی پشیمان شدهام. |
نمونة دوم: کمک به کودکان در تفکر انتقادی
به همان دانشآموزان پایة چهارم سؤالی داده شد تا دیدگاهها و پیشنهادهای خود را دربارة آن بنویسند. سؤال این بود: برای آنکه شهر و روستایی داشته باشیم که در آن کودکان در امن و امان باشند چه باید کرد؟ در ادامه نمونه یادداشتهای دانشآموزان آمده است.
«روستایی که در صلح و دوستی باشد برای بچهها عالی است، چون نه دیگر کسی هست که آنها را آزار بدهد و کسی هم نیست که آنها را بزند. در آن اسباببازی باشد که بتوانند با آنها بازی کنند».
«کارگر لازم داریم، سیما[ن] لازم داریم. گچ لازم داریم. آجر لازم داریم. آهن لازم داریم. کاشی لازم داریم».
«باید پلیس 110 همیشه در خیابان و کوچه رفتوآمد کند یا همه با هم دوست و شریک شوند».
«این کار وظیفة دولت است که نظم برقرار کند و پلیس و بهخصوص مردم».
سپس از کودکان درخواست شد در گروههای دو یا سهنفره با دوستان خود بنشینند و پاسخهای خود را مرور و تکمیل کنند و در پایان متن خود بنویسند که برای اصلاح و تکمیل یادداشت، کدامیک از دوستانشان بیشترین کمک را به آنها کرده است.
در این تمرین، هدایت بحثها، کمک به کاهش منازعهها و تشویق کودکانی که ساکت هستند به اینکه صحبت کنند، وظیفهای است که تسهیلگر برای ایجاد فرصت برابر و تمرین مهارت «سخنوری» برعهده داشته است.
وضعیت F در مدرسة آزاد مشتاق: این وضعیت ترکیب مقبولی از توانمندسازی و مشارکت کودکان است. بزرگسالان برنامهای طراحی میکنند و کودکان را به اجرای آن تشویق میکنند و فرامیخوانند.
تولید منابع درسی: فارسیآموز کلاس ما
همان معلمی که کودکان کلاسش را از پایة سوم در نیمة سال به پایة چهارم رساند( خانم رویا اخلاص پور) و خود نیز مسئولیت این پایه را عهدهدار شد، به کودکان پیشنهاد میکند کمک کنند تا خودشان کتاب فارسی کلاسشان را تألیف کنند. طرحی برای نوزده درس با خود به کلاس میآورد و تمام کودکان پایة چهارم داوطلب همکاری میشوند. ابتدا کار با جستوجوی آنچه دارند آغاز میشود.
همة کودکان نوشتهها و داستانهای خود را به کلاس میآوردند و دربارة محتوا و کیفیت هرکدام بحث میکردند، برای هردرس، فعالیتهای آن، واژههای تازه و تصاویر پیشنهادهایی مطرح میشد. درنهایت کتاب تدوین و در مهرماه سال 1390 در مدرسه رونمایی میشود. کتاب به تعداد معلمان مدرسه تکثیر و توزیع شد و پیامد آن این بود که آن سال همة معلمان مدرسه تصمیم گرفتند کتاب کلاس خود را بنویسند. نسخههایی از این کتاب با نام فارسیآموز در وبلاگ مدرسه دردسترس است.[9] در اینجا محتوای یک نمونه از درسهای مزبور ارائه شده است:
محتوای درس با استفاده از نوشتة دانشآموزان |
متنی که معلم اضافه کرده است |
فعالیتها |
واژههای جدید |
تصاویر |
یادداشت نجیب نورزهی: از خودت بگو: من وقتی به یکنفر کمک میکنم خیلی خوشحال میشوم و به خودم میبالم... من دوست دارم مثل دوستانم کارهای خوبی را انجام بدهم، اما من خیلی ضعیف هستم و خیلی هم کنددست هستم. مثلاً وقتی معلم درس میدهد جا میافتم... خیلی مثل پدرم دانا هستم. من از دانایی خودم کار میکشم و به دوستانم کمک میکنم... آن وقت میتوانم به کشورم هم کمک کنم. پدرم هم کمپول است. یادداشت میلاد خالقی: امروز با دستهایت چهکار کردی؟ من کتاب را درآوردم و شروع به املا کردم... من با دستهایم لنتهای 206 را عوض کردم... من با دستهایم پمپ ماشین را بازکردم و آن را تمیز کردم و دوباره آن را بستم و دوباره ماشین را روشن کردم و دیدم ماشین کار میکند... به خانه آمدم، دیدم مادرم خواب است. در یخچال مقداری برنج است. آن را با دستهایم گرم کردم و خوردم و بعد با دستهایم درسهایم را نوشتم. |
چرا باید بتوانیم دربارة خودمان چیزی بگوییم: میزان احترام و ارزشی که هرفرد برای خودش قائل است و میزان اعتمادی که به خود و تواناییهای خود دارد، اعتمادبهنفس نامیده میشود... بهطورکلی اعتمادبهنفس یعنی اینکه باور داریم ما آدم مستقل و حسابی هستیم.... باید خودم را باور کنم، یعنی تواناییها و ناتوانیهای خودمان را بشناسیم و با همة اینها خودمان را آدم محترمی بدانیم. یک فعالیت مشترک با معلم: از بچهها بخواهید در یک دایره بنشینند. چند نفس عمیق بکشند و بدن خود را شل کنند. حالا آنها را تشویق کنید تا چشمان خود را ببندند. در این حالت نوشتة زیر را آرام برای آنها بخوانید. در قسمتهایی که نقطهچین شده، کمی مکث کنید. |
تو هم دربارة خودت چیزی بگو مثل:
|
بالیدن اعتمادبهنفس مهارت ویژگی باور تغییر بساط
|
عکس نجیب عکس میلاد یک تصویر |
وضعیت G در مدرسة آزاد مشتاق: این وضعیت ترکیب هماهنگی از شنیدهشدن صدای کودکان، توانمندسازی و مشارکت آنان است.
از مهرماه سال 1390 فرایند پژوهش عملی مشارکتی در پایههای دوم تا پنجم شیفت صبح و عصر مدرسه آغاز شد. هرچند برای تسهیلگر (یکی از معلمان باسابقة مدرسه) کار با کودکان پایة دوم دشوار مینمود، قرار شد دستکم در مرحلة اول، شنیدن صدای کودکان، این کودکان حذف نشوند. ازآنجاکه کودکان مدرسه از پایة اول با تولید روزنامهدیواری آشنا میشوند، دانشآموزان همة کلاسها غیر از کلاس دوم، خواستار تولید روزنامهدیواری برای درج یافتههای خود دربارة مشکلات مدرسه شدند. این کار انجام شد و هرگروه با روزنامهدیواریاش عکس یادگاری گرفت و آن را به همکلاسیهایش نشان داد. تسهیلگر همة روزنامهها را از بچهها تحویل گرفت، کودکان قبل از تحویل روزنامههای خود، ایدههای کلیدی آن را در دفترشان بهمنزلة تکلیف درسی ثبت کردند.
محتوای همة روزنامهها بهکوشش یکی دیگر از تسهیلگران (نویسندة دوم مقالة حاضر) تحلیل شد.
الف) وضعیت در شیفت صبح
ابتدا دانشآموزان مهمترین مشکلات کلاس و مدرسة خود را نوشته و نقاشی کرده بودند.
جدول 4. مهمترین مشکلات مدرسه از دید دانشآموزان شیفت صبح به تفکیک کلاسها
شیفت صبح |
||||
سوم محمدی |
سوم نورزهی |
چهارم اسفندیاری |
چهارم هوتکی |
پنجم هوتکی |
اختلاف دختران و پسران |
نداشتن نیمکت |
اختلاف دخترها و پسرها |
نداشتن میز و نیمکت |
عدم امکان ادامه تحصیل(راهنمایی) |
سرد بودن هوای کلاس (شوفاژ) |
عدم امکان ادامة تحصیل (راهنمایی) |
کثیفکردن کلاس |
نداشتن آزمایشگاه علوم |
بینظمی در مدرسه و کمبودن ساعت کلاس |
مجاورت کلاس و سرویس بهداشتی |
عدم رعایت نظافت (آشغالریختن) |
- |
کوچکبودن کلاس |
حضور پسرها در شیفت صبح |
نداشتن نیمکت |
کمبودن ساعت کلاس و درس |
- |
- |
تفاوت سن با دیگر دانشآموزان |
در مرحلة دوم، پس از آنکه کودکان مشکلات را تعیین کردند، تسهیلگر از کودکان میخواهد مشخص کنند چه کسانی مسئولیت حل مشکلات را برعهده دارند. نتایج در جدول 5 آمده است. از محتوای 26 روزنامهدیواری، که به این موضوع پرداختهاند، کودکان در 11 مورد (42 درصد) دانشآموزان کلاس خود را قادر به حل تعدادی از مشکلات دانستهاند.
جدول 5. توزیع فراوانی مسئولیت حل مشکلات مدرسه از نگاه کودکان شیفت صبح مدرسة آزاد مشتاق
مسئولیت حل مشکل |
سوم محمدی |
سوم نورزهی |
چهارم اسفندیاری |
چهارم هوتکی |
پنجم هوتکی |
جمع |
درخواست از مسئولان مدرسه |
3 |
1 |
0 |
0 |
1 |
5 |
درخواست از سایرین |
0 |
0 |
1 |
0 |
0 |
1 |
مسئولان مدرسه باید انجام دهند |
0 |
1 |
1 |
3 |
3 |
8 |
ما (دانشآموزان) باید انجام دهیم |
2 |
3 |
2 |
2 |
2 |
11 |
بدون نظر (نمیدانم یا بیپاسخ) |
0 |
0 |
1 |
0 |
0 |
1 |
جمع |
5 |
5 |
6 |
5 |
5 |
26 |
این نتیجه برای تسهیلگر فرصتی فراهم آورد تا در جلسة بعد دو سؤال درمقابل کودکان قرار دهد: پرسش اول: برای آن دسته از مشکلاتی که خود دانشآموزان قادر به حل آن هستند «چه باید کرد؟». این پرسش فقط در پایة پنجم به تقسیم کار میان دانشآموزان و ایجاد گروههای کاری در کلاس انجامید که دانشآموزان داوطلب گروههایی تشکیل دادند.
جدول 6. وظایف مشخص شده برای گروههای کاری در پایة پنجم شیفت صبح، خانم هوتکی پاییز 90
گروه بهداشت |
جمعآوری تکلیف |
انتظامات |
ناخنها، لباس، جورابها و موهای بچه را نگاه کنیم |
دفترها را جمع کند |
دوستانم را وقتی زنگ میخورد از کلاس بیرون ببرم تا معلم استراحت کند |
اگر کثیف یا بلند باشند یا بهداشت را رعایت نکرده باشند اسم آنها را در دفتر مینویسیم و به خانم میدهیم |
دفترچه ها را پس از امضاء معلم، به بچهها برگرداند |
قبل از آمدن معلم بچهها را به کلاس ببرم و بنشانم |
|
در امتحان به معلم کمک کند |
زنگ تفریح باید مراقب بچههای دیگر باشم تا آسیب نبینند |
در پاسخ به پرسش دوم: برای آن دسته از مشکلاتی که به مسئولان مدرسه مربوط است چه باید کرد، راهحل انتخاب نماینده در کلاس برای پیگیری مطرح شد و همة کلاسها آن را پذیرفتند. پس از انتخاب نماینده در پنج کلاس شیفت صبح مدرسه، نمایندگان در یک نشست با مسئول پروژة مدرسه بهطور شفاهی مشکلات خود را مطرح و پس از مکتوبکردن آن برای استخراج نتایج به هم کمک کردند. حاصل کار در جدول 7 درج شده است.
جدول7. نظرات نمایندگان شیفت صبح کلاسهای سوم تا پنجم دربارة مشکلات مدرسه، پاییز 90
ردیف |
مشکلات |
فراوانی |
درصد |
1 |
سروصداکردن در کلاس و بیاحترامیکردن بعضی دانشآموزان به معلم |
6 |
15 |
2 |
بیاحترامی، فحشدادن و دعواکردن بعضی دانشآموزان با هم |
6 |
15 |
3 |
نداشتن میز و صندلی مناسب |
4 |
10 |
4 |
نامناسببودن تختة کلاس |
3 |
5/7 |
5 |
کلاس در ندارد و درنتیجه حواس بچهها پرت میشود |
3 |
5/7 |
6 |
عدم رسیدگی به سرویسهای بهداشتی |
2 |
5 |
7 |
کمبودن ساعت کلاس |
2 |
5 |
8 |
جدانبودن پسرها از دخترها |
2 |
5 |
9 |
نداشتن کامپیوتر |
2 |
5 |
10 |
نداشتن کلاس قرآن |
2 |
5 |
11 |
گوشندادن به حرفهای نمایندگان کلاس |
1 |
5/2 |
12 |
نداشتن مدرسة راهنمایی |
1 |
5/2 |
13 |
نبردن دانشآموزان به سفرهای زیارتی |
1 |
5/2 |
14 |
کوچکبودن کلاس |
1 |
5/2 |
15 |
ریختن آشغال در مدرسه |
1 |
5/2 |
16 |
نبودن سطل آشغال در کلاس |
1 |
5/2 |
17 |
دیرآمدن بعضی دانشآموزان به مدرسه و حاضرنشدن بهموقع در کلاس درس |
1 |
5/2 |
18 |
کمبودن وقت زنگ تفریح |
1 |
5/2 |
19 |
جمع |
40 |
100 |
از آنجاکه ازنظر نمایندگان همة مشکلات مهم بودند، همة استخراج شدند و مجموعاً هجده مشکل مطرح شد که در ده مورد آن نمایندگان (دستکم 2نفر و حداکثر 6نفر) توافق داشتند. دو مورد با بیشترین توافق، ردیفهای 1و2 به مدیریت روابط اجتماعی کودکان در کلاس درس مربوط است که بدون حضور مؤثر معلمان درکنار دانشآموزان، همراه با دانش و مهارت کافی آنان، حل این مشکلات امکانپذیر نیست.
این نتایج ضرورت حضور مؤثر معلمان در فضای آموزشی را نشان میدهد. آنان نباید نقش خود را محدود به انتقال دانش و سواد بدانند و لازم است همة جنبههای زندگی اجتماعی تکتک کودکان، ازجمله کمک به مدیریت تعاملات آنها را در حیطة وظایف خود بهشمار آورند.
ردیف 3 (نداشتن میز و صندلی) به نوعی بازی برای تفکر انتقادی تبدیل شد. به نمایندگان مأموریت داده شد که با محاسبة ابعاد میز و صندلی یا نیمکت، و با توجه به تعداد دانشآموزان کلاس، نشان دهند که اگر این وسائل وارد کلاس شوند، چندنفر دانشآموز (بهدلیل کمبود فضا) باید از کلاس خارج شوند؟ پرسش بعد این بود که این دانشآموزان که باید از کلاس خارج شوند چه کسانی باشند؟ و پس از خروج از کلاس برای آموزش در کدام بخش امکان استقرار دارند؟ ازآنجاکه در هر پنجکلاس این اتفاق خواهد افتاد، نمایندگان باید این بخش را با یکدیگر به طور مشترک انجام میدادند. سؤال آخر این بود که چه کسانی مسئولیت آموزش آنان را برعهده خواهند گرفت؟ آنها درخواست کردند مسئول پروژه پاسخ سؤال آخر را بدهد و برای دیگر مسائل موجود در فهرست، نمایندگان با مدیر مدرسه و ناظم ملاقات کنند.
ب) وضعیت در شیفت عصر
در جدول 8 مهمترین مشکلات بهتفکیک کلاسها در شیفت عصر آمده است.
جدول8. مهمترین مشکلات مدرسه در شیفت عصر به تفکیک کلاسها
شیفت عصر |
||||
دوم محمدی |
دوم ناصری |
سوم هوتکی |
پنجم حسنی |
پنجم اخلاصپور |
زمین بازی (ورزش) نداریم |
کوچکبودن کلاس (شلوغی و تنگی) |
کمبودن زمان کلاس |
نداشتن نیمکت |
بچهها دروغ میگویند |
عدم رعایت نظافت و نظم |
- |
نظافت کلاس (دیوارها) |
فحش و دعوا |
غیبت یا تأخیر معلم |
- |
- |
نداشتن زمین ورزشی |
- |
- |
- |
- |
بچهها فحش میدهند |
- |
- |
در اینجا نیز همانند شیفت صبح تسهیلگر از کودکان میخواهد که مشخص کنند چهکسی یا کسانی مسئولیت باقیماندن هرمشکل را برعهده دارند. نتایج در جدول 9 آمده است.
جدول 9. توزیع فراوانی مسئولیت حل مشکلات مدرسه از نگاه کودکان مدرسة آزاد مشتاق، شیفت عصر
پایه راهحل |
دوم محمدی |
دوم ناصری |
سوم هوتکی |
پنجم حسنی |
پنجم اخلاصپور |
جمع |
درخواست از مسئولان مدرسه |
1 |
0 |
2 |
1 |
0 |
3 |
درخواست از سایرین |
0 |
0 |
0 |
0 |
1 |
1 |
مسئولان مدرسه باید انجام دهند |
2 |
4 |
1 |
2 |
1 |
10 |
ما (دانشآموزان) باید انجام دهیم |
1 |
5 |
2 |
|
|
8 |
بدون نظر (نمیدانم یا بیپاسخ) |
1 |
1 |
0 |
0 |
0 |
2 |
جمع |
5 |
10 |
5 |
3 |
2 |
25 |
از محتوای 25 روزنامهدیواری که به این موضوع پرداختهاند، کودکان در 8 مورد از 25 مورد (32 درصد)، دانشآموزان کلاس خود را قادر به حل تعدادی از مشکلات دانستهاند. این نتیجه برای تسهیلگر فرصتی فراهم میآورد تا در جلسة بعد همانند شیفت صبح، دو سؤال درمقابل کودکان قرار دهد. سؤال اول این بود که برای آن دسته از مشکلاتی که خود دانشآموزان قادر به حل آن هستند چه باید کرد؟
در اینجا برخلاف شیفت صبح سه کلاس (پایة سوم و دو کلاس پایة پنجم) به ایجاد
گروههای کاری در کلاس درس رسیدند که لازم است از کودکان داوطلب تشکیل شود. (جدولهای 10.1-10.2-10.3(
جدول 10.1. وظایف مشخصشده برای گروهها، پایة سوم شیفت عصر خانم هوتکی
گروه نظافت |
کمک به معلم در جمعآوری تمرینها |
دیدهبان نظافت |
ما بعد از تمامشدن درس، کلاس را تمیز تحویل میدهیم. |
نقاشی (تصویر چهار آدم با نام بچههای گروه) |
نقاشی (گل و آدم) |
جدول 10.2. وظایف مشخصشده برای گروهها، پایة پنجم شیفت عصر خانم حسنی
تمرینهای کلاس |
نظم کلاس |
بهداشت |
ما باید تا وقتی خانم نیامده است دفترهای مشق بچهها را جمع کنیم. وقتی خانم آمد باید همة مشقها آماده باشد. اگر نباشد خانم نمرة ما را کم میکند |
ما باید نظم را در کلاس برقرار کنیم ما باید سکوت را برقرار کنیم ما نباید بگذاریم بچهها بدون اجازه از کلاس بیرون بروند |
بهداشت یعنی چه؟ ناخنهای خود را بگیریم، موهایمان را تمیز نگه داریم و هر شب جورابهایمان را بشوییم
|
جدول 10.3. وظایف مشخصشده برای گروهها، پایة پنجم شیفت عصر خانم اخلاصپور
نظافت |
دیدهبان نظم |
تزئین کلاس |
کلاس خود را تمیز میکنیم وقتی توی کلاس مداد خود را تراش می کنیم باید آشغال آن را در سطل بریزیم نباید در مدرسه آشغال بریزیم |
ما نباید درمدرسة خود آشغال بریزیم در مدرسة ما نباید هیچ دعوایی باشد در کلاس هر بچهای باید به معلم خود احترام بگذارد
|
ما میخواهیم کلاس خود را تزئین کنیم. چیزهایی که میخواهیم درست کنیم عبارتاند از: نقاشی، جدول ضرب، نوشتن شعر، کاردستی درستکردن، آویزگذاشتن |
در پاسخ به پرسش دوم، راهحل آن دسته از مشکلاتی که مسئولان مدرسه باید انجام دهند، در اینجا نیز ایدة انتخاب نمایندة کلاس برای پیگیری مطرح شد و به سرانجام رسید. پس از انتخاب نماینده در هریک از کلاسهای شیفت عصر مدرسه (غیر از پایة اول)، نمایندگان در نشستی با مسئول پروژة مدرسه شرکت کردند. در آن نشست نمایندگان به طرح مشکلات کلاس خود و مجموعة مدرسه پرداختند و سپس ایدهها را به کمک یکدیگر نوشتند و استخراج سادة دستی انجام شد. نتایج در جدول 11 درج شده است.
جدول 11. نظرات، پنج نفر از نمایندگان شیفت عصر پایههای دوم تا پنجم دربارة مشکلات مدرسه
ردیف |
مشکلات |
فراوانی |
درصد |
1 |
سروصداکردن در کلاس و بیاحترامی بعضی دانشآموزان به معلم |
7 |
58/14 |
2 |
بیاحترامی، فحشدادن و دعواکردن بعضی دانشآموزان با هم |
7 |
58/14 |
3 |
گمشدن کفشهای دانشآموزان در مدرسه |
5 |
42/10 |
4 |
ریختن آشغال در حیاط مدرسه و کلاس |
3 |
25/6 |
5 |
نداشتن کلاس زبان |
3 |
25/6 |
6 |
ندادن تغذیه در مدرسه |
3 |
25/6 |
7 |
نداشتن زمین فوتبال |
3 |
25/6 |
8 |
نداشتن کلاس کامپیوتر |
2 |
17/4 |
9 |
نداشتن میز و صندلی |
2 |
17/4 |
10 |
نداشتن معلم بهداشت در مدرسه |
2 |
17/4 |
11 |
کمبودن ساعت کلاس درس |
2 |
17/4 |
12 |
نداشتن نمایندة خوب در مدرسه |
1 |
2 |
13 |
نداشتن معلم ورزش |
1 |
2 |
14 |
نداشتن کلاس جغرافیا |
1 |
2 |
15 |
کمبود کتاب در مدرسه |
1 |
2 |
16 |
کوچکبودن حیاط مدرسه |
1 |
2 |
17 |
گوشندادن به حرفهای نمایندگان کلاس |
1 |
2 |
18 |
نداشتن لباس ورزش |
1 |
2 |
19 |
کثیفبودن کلاسها |
1 |
2 |
20 |
نداشتن معلم اجتماعی |
1 |
2 |
21 |
جمع |
48 |
100 |
در اینجا نیز نمایندگان بر مهمبودن همة مشکلات تأکید کردند و درمجموع 20 مشکل طرح شد که در 11 مورد آن میان 2 تا 7 نماینده توافق وجود داشت (دو کلاس پنجم هرکدام دو نماینده فرستاده بودند. دانشآموزان کوچکتر بهلحاظ سن یک نماینده و دانشآموزان بزرگتر هم یک نماینده داشتند. دامنة سنی در این دو کلاس 11 تا 16 سال است). در اینجا نیز دو مورد با بیشترین توافق مربوط به مدیریت روابط اجتماعی کودکان در درون کلاس است (ردیف 1و2). نداشتن میز و صندلی (ردیف 9) همانند شیفت صبح به نوعی بازی برای تفکر انتقادی تبدیل شد. برای مسائل دیگر مقرر شد نمایندگان با مدیر مدرسه (مدیر و ناظم) ملاقات کنند.
بحث و نتیجهگیری
مطالعات نشان داد، پژوهش عملی مشارکتی بهمنزلة یک روشـرویکرد توانسته است به حضور مؤثر کودکان در فضای اجتماعی درون مدرسه یاری رساند. در ادامه، فعالیتهای مدرسة آزاد مشتاق برای فراهمآوردن امکان حضور مؤثر کودکان در فضای اجتماعی مدرسه گزارش شده است. نتایج برپایة چارچوب پیشنهادی (ماینارد، 2009) تنظیم و طبقهبندی شده است.
برای نشاندادن انواع حضور مؤثر کودکان، در وضعیتهایF،E،D از فعالیتهای کلاسی در پایة چهارم مدرسه استفاده کردیم که تسهیلگری آن را معلم همان کلاس عهدهدار بوده است و برای نشاندادن ترکیب G از همکاری تسهیلگری آموزشدیده کمک گرفتیم که چندسال در همین مدرسه معلم پایههای مختلف بوده است. تلاش کردیم مراحل اصلی پژوهش عملی مشارکتی بهترتیب و بادقت به اجرا درآید. خلاصة نتایج به قرار زیر است:
وضعیت D: در مدرسه و کلاس درس زمینههایی ایجاد میشود که در آن کودکان با همکاری یکدیگر برنامهای را طراحی میکنند و دستهجمعی به اجرای آن متعهد میشوند. در این مدرسه موضوع تصمیم کودکان برای اتمام یکسال تحصیلی در چهارماه و رفتن به پایة بالاتر و تنظیم توافقنامهای با خود و معلمشان گزارش شده است.
وضعیت E: در این وضعیت ترکیب مقبولی از شنیدهشدن صدای کودکان و توانمندسازی آنان موجود است. بزرگسالان صدای کودکان را میشنوند و به کودکان دانش و مهارتهایی را آموزش میدهند که در این پژوهش نتایج دو تمرین با موضوع کمک به بیان احساس و کمک به کودکان برای تفکر انتقادی گزارش شده است.
وضعیت F: در این وضعیت ترکیب توانمندسازی و مشارکت کودکان همزمان عینیت مییابد. نمونة آن در مدرسة آزاد مشتاق، تجربههای کلاس چهارم شامل تولید کتاب درسی (فارسیآموز کلاس ما) ارائه شد.
وضعیت G: ترکیب شنیدهشدن صدای کودکان، توانمندسازی و مشارکت آنان است. در این بخش گزارش پژوهش عملی مشارکتی در مدرسة آزاد مشتاق و دستاوردهای آن تاکنون گزارش شده است.
برای درک چگونگی حضور مؤثر کودکان در فضای مدرسه، مدل تحلیلیـتوصیفی (ماینارد، 2008) در مدرسة آزاد مشتاق کارآیی خود را بهخوبی نشان داد و درحقیقت نشان داده شد که بخش G مدل ماینارد همان پژوهش عملی مشارکتی است که اوزر (2010) پیشنهاد میدهد و در مدرسة مشتاق عملیاتی شده است.
علاوه برآن، یافتههای کاوانگا (2008) درباب اهمیت حضور معلمان درکنار کودکان تأیید
میشود و اینکه تنها به کمک آنان فرهنگ آشتی در مدرسه و کلاس درس میتواند گسترش یابد.
ازآنجاکه پژوهش عملی مشارکتی ابزاری قدرتمند تلقی میشود که حضور مؤثر دانشآموزان را در فضای اجتماعیشان تحقق میبخشد و رویکرد آموزشی توانمندسازی است که به شنیدن صدای آنان میانجامد، شایسته است این رویکرد همزمان برای معلمان نیز به اجرا درآید تا صدای هردو گروه شنیده شود، توانمندتر شوند و مشارکتشان در حل مسائل مشترک فضای مدرسه افزایش یابد.