مقدمه
امروزه رویکرد تلفیقی در تحقیقات بینرشتهای مورد توجه بسیاری از محققان علوم انسانی، بهویژه علوم اجتماعی، قرار گرفته است. درک بهتر روشهای تلفیقی منجر به انجام تحقیقاتی مناسبتر در زمینة علوم اجتماعی، بهداشت و علوم انسانی میشود.
شیوههای تلفیقی یک یا چندین جهانبینی را مدنظر قرار میدهند. برخی نویسندگان شیوههای تلفیقی این مدل تحقیق را نوعی روششناسی در نظر میگیرند و بر فرضیههای فلسفی تمرکز میکنند (تشکری و تدلی، 1998). سایر نویسندگان شیوههای تلفیقی بر تکنیکها و شیوههای جمعآوری و تحلیل دادهها تأکید دارند (کرسولو همکاران، 2003؛ گرین، کاراسلی و گراهام، 1989 و آنوگبوزی و تدلی، 2003).
روشهای تلفیقی طرحی تحقیقی شامل فرضیههای فلسفی و شیوههای تحقیق است که مسیر جمعآوری و تحلیل اطلاعات و ترکیب رویکردهای کیفی و کمی مراحل بیشمار فرآیند تحقیق را هدایت میکند. این تحقیق بهعنوان شیوهای در جمعآوری، تحلیل و تلفیق اطلاعات کمّی و کیفی بر یک پژوهش مجزا یا مجموعهای از پژوهشها تمرکز میکند و مهمترین فرض آن این است که بهکارگیری ترکیب رویکردهای کمّی و کیفی درک بهتری نسبت به زمانی که هر رویکرد را جداگانه بهکار ببریم، از موضوع تحقیق به دست میدهد. در صورت اتخاذ روش تلفیقی برای تحقیق، لازم است محقق در طرح تحقیق به پیشبینی سازوکارهای روشی و اینکه از چه ابزارهایی برای جمعآوری اطلاعات در تحقیق استفاده خواهد کرد بپردازد. در این بخش، برای مثال، محقق میتواند مشخص کند چه نوع دادههایی را از طریق پرسشنامه و نیز چه نوع دادههایی را از شیوههای کیفی، مانند مصاحبه، جمعآوری خواهد کرد.
رویکرد تلفیقی در ابتدا تحت عناوین «چندخصلتی، چندروشی» نامیده شد (کمبل و فیسک، 1959). همچنین این رویکرد شیوة آمیخته نیز نامیده شده است (راگین، ناگل و وایت، 2004). به طور کلی، چندگانگی روش تحقیق و نزدیکی و مرتبط بودن اطلاعات کمّی و کیفی را با عنوان روش ترکیبی شناختهاند.
بنابر تعریف ارائهشده، شیوههای تلفیقی هم شامل جمعآوری دادههای کمّی و کیفی است و هم تحلیل آنها. دادههای کمّی شامل اطلاعات بستهپاسخ، مانند سنجش نگرشها و رفتارها است. جمعآوری این دادهها میتواند شامل استفاده از فهرست بازبینی (چکلیست) بستهپاسخ نیز باشد که محقق از طریق آن رفتارهای مشاهدهشده را مرور میکند. گاهی اوقات دادههای کمّی در اسنادی مانند آمارهای سرشماری، که از بین ابزارها، فهرستهای بازبینی یا اسناد منتشره گردآوری شدهاند تا پاسخگوی موضوعهای تحقیق یا آزمون فرضیهها باشند، یافت میشوند. در مقابل، دادههای کیفی شامل اطلاعات بازپاسخ هستند که محقق در هنگام مصاحبه با شرکتکنندگان جمعآوری کرده است. پرسشهای بازپاسخ، که در خلال مصاحبهها مطرح میشوند، به شرکتکنندگان اجازه میدهد تا پاسخهایشان را به زبان خود بازگو کنند. دادههای کمّی ممکن است با بازدید شرکتکنندگان از سایتهای تحقیقی، همچنین با گردآوری اسناد از منبعی خصوصی (مثل دفترچة خاطرات) یا عمومی (مثل ثبت جزئیات جلسات)، یا جمعآوری اطلاعات صوتی- تصویری مثل نوارهای ویدیویی یا موارد دیگر جمعآوری شوند. به طور معمول، در بررسی دادههای کیفی (لغات، متون یا واژهها) فرآیند و مسیر گردآوری واژهها یا تصاویر بهصورت دستهای از اطلاعات و نمایش نظریات گوناگونی که حین جمعآوری اطلاعات بهدست آمدهاند، دنبال میشود. ماهیت بازپاسخ بودن یا بستهپاسخ بودن اطلاعات گردآوری شده تفاوت بین این دو روش گردآوری اطلاعات را نشان میدهد.
تلفیق دادهها جنبة خاصی از تعریف رویکرد تلفیقی را دربرمیگیرد. با تلفیق مجموعة دادهها، محقق درک بهتری از موضوع به دست میآورد، تا اینکه آنها را جداگانه بهکار ببرد. سه روش برای تلفیق وجود دارد: ادغام یا یکیکردن دو مجموعة داده با به طور کامل قراردادن آنها در کنار یکدیگر؛ ایجاد رابطه بین دو مجموعة داده بهگونهای که یکی مبنای دیگری باشد؛ و جایدادن یک مجموعه اطلاعات در کنار دیگری، به طوری که یک داده نقش پشتیبان را برای دادة دیگر ایفا کند.
فرض اصلی روش تلفیقی این است که جمعآوری و تحلیل دادههای کمّی و کیفی بهتنهایی کافی نیست و آنها باید با مجموعهای از روشها تلفیق شوند تا بتوانند تصویر کاملتری از موضوع را در مقایسه با کاربرد جداگانهشان ارائه دهند.
در مورد این نکته که شیوههای تلفیقی چه ارزش و سودی را به تحقیق میافزایند که رویکردهای کمّی و کیفی بهتنهایی نمیتوانند بهوجود آورند، میتوان به نکات زیر اشاره کرد:
1- شیوههای تلفیقی دارای نقاط قوتی است که ضعفهای تحقیق کمّی و کیفی را جبرانمیکند. این جریان، بحثی تاریخی برای شیوههای تلفیقی تحقیق در دو دهة گذشته بوده است (جیک، 1979). میتوان گفت تحقیق کمّی در درک متن یا فضایی که مردم در آن با هم صحبت میکنند ضعیف است. همچنین، در تحقیق کمّی دیدگاه شرکتکنندگان به طور مستقیم شنیده نمیشود. از طرف دیگر، تحقیق کیفی به دلیل برداشتهای شخصی محققان و نظریههایی که به دنبال این برداشتها به وجود میآید و دشواری تعمیم نتایج به گروههای بزرگتر، به دلیل تعداد کم شرکتکنندگان، تحقیقی ناقص و ضعیف تلقی میشود.
2- شیوههای تلفیقی نسبت به زمانی که شیوههای کمّی یا کیفی را بهتنهایی بهکار ببریم، شواهد و مدارک جامعتری را برای پژوهش موضوع تحقیق ارائه میدهد. در این تحقیق، محققان به انواع شیوههای جمعآوری دادهها که صرفاً وابسته به تحقیق کیفی یا کمّی است محدود نمیشوند. علاوه بر آن، شیوههای تلفیقی به ما کمک میکنند تا به سؤالاتی پاسخ دهیم که رویکردهای کیفی یا کمّی بهتنهایی نمیتوانند پاسخگوی آنها باشند.
دربارة اهمیت روش تلفیقی باید گفت ترکیبی از هر دو نوع داده میتواند تحلیل کاملتری از موضوع تحقیق به وجود آورد. محققان میتوانند اعداد را در متن و لغات شرکتکنندگان بگنجانند و لغات شرکتکنندگان را همراه با اعداد، گرایشها و نتایج آماری ارائه کنند. امروزه استفاده از هر دو نوع داده ضروری است. از یک جهت، تحقیقات کیفی به جایی رسیده است که نویسندگان آن را بهعنوان شیوهای مشروع و قابلقبول در علوم اجتماعی پذیرفتهاند (دنزین و لینکلن، 2005). با وجود اهمیت پژوهشهای کیفی، محققان تحقیق کیفی بهخوبی دریافتهاند که دادههای کمّی نقش مهمی را در تحقیق کیفی ایفا میکنند. در مقابل، محققان تحقیق کمّی نیز دریافتهاند که ارائة دیدگاههای کمّی با شرکتکنندگان اندک مانع تعمیم یافتهها به افراد بیشتر میشود.
بر این مبنا، امروزه نیاز همزمان به روشهای کمّی و کیفی قابل دفاع است. زمانی که یک روش تحقیق، اعم از کمّی یا کیفی، بهتنهایی برای بررسی موضوع پژوهش کافی نباشد، ترجیحاً از روشهای تحقیق تلفیقی استفاده میشود. با وجود این، زمانی میتوان روشهای تلفیقی را مطلوب دانست که روش کمّی (همانند پژوهشهای ارتباطی و تجربی) بتواند به کمک دادههای کیفی ارتقا یابد، یا بالعکس، روش کیفی (همانند پژوهشهای موردی یا پژوهشهایی که بر مبنای نظریة پایه هستند) بتوانند به کمک دادههای کمّی بهبود و ارتقا یابند.
این مطالعه در پی پاسخگویی به این سؤالات اصلی است که هریک از روشهای کمی و کیفی تحقیق با چه نقصانهایی روبهرو هستند و چالشهای فراروی آنها کداماند؟ ضرورتهای اساسی بهکارگیری روشهای تلفیقی کداماند؟ مهمترین انواع روشهای تلفیقی چیست و اساساً برنامههای کلی تلفیق در روش ترکیبی شامل چه موارد و برنامههایی است؟
با توجه به موارد فوق، هدف اساسی این مقاله شناسایی وجوه مشخص و بررسی تطبیقی روشهای کمّی و کیفی در تحقیقات انسانی و اجتماعی و ارائة مدل رویکرد تلفیقی در تحقیق بهعنوان جنبش سوم روششناسی است. بدین منظور، ابتدا رویکردهای کمّیگرایی و تحقیق کیفی بهعنوان موج اول و دوم روششناسی معرفی شدهاند. سپس، به مقایسة ویژگیها و تفاوتهای آنها در زمینة تحقیق پرداخته شده است و پس از آن، رویکرد تلفیقی بهعنوان مدل تکمیلی تحقیق معرفی شده است.
موجهای روششناختی
در این بخش، رویکردهای کمّیگرایی و مطالعات کیفی، بهعنوان موج اول و دوم روششناسی در علوم انسانی- اجتماعی، ارائه شده و مبانی معرفتشناسی، هستیشناسی و تفاوتهای عملی آنها در زمینة تحقیق مورد بحث قرار گرفتهاند. پس از آن، رویکرد تلفیقی بهعنوان موج سوم روششناختی مورد بحث قرار گرفته است.
الف) موج اول روششناسی: کمّیگرایی
تجربهگرایی و کمّیگرایی در شناخت پدیدههای اجتماعی بهعنوان موج اول روششناختی در علوم اجتماعی همزمان با استقلال و شکلگیری جامعهشناسی به همت بانیان این علم، چون اگوست کنت و دورکیم، آغاز شد.قرن نوزدهم شاهد موفقیتهای بینظیر تحقیقات علوم طبیعی بوده است. از این زمان به بعد، علوم اجتماعی، در اکثر اوقات، استحکام روشها، دقت سازوکارهای اندازهگیری و قواعد ریاضی را به هدف خود تبدیل کرد. به عبارتی دیگر، در محدودة علوم و مسائل اجتماعی کمّیگرا شد و سعی کرد حتی کیفیتها نیز به واحدهای قابل شمارش تبدیل شوند.
کتاب فیزیک اجتماعی کوتله، که در سال 1835 منتشر شد، تلاشی کلاسیک محسوب میشود که در آن سعی شده است به کمک «آمار اخلاقی» وابستگیهای علّی انسانی اجتماعی به عوامل عمومی مشخصی به اثبات برسد. کوتله در نظر داشت تکامل «انسان معنوی» را از طریق تجربه نشان دهد (اتسلندر، 1371: 55). از این زمان به بعد، سالها بود که تحقیق اجتماعی آماری منبع عمدة دادهها را برای جامعهشناسی فراهم میکرد.
تحلیل کمّی در شرایطی کاربرد دارد که مفاهیم از طریق معرفهای تجربی کمّی اندازه-گیری شده باشند. در واقع، تحلیل کمّی استدلالی آماری است. این استدلال شواهد تجربی را برای ابطال یا قبول راهحل نظری مسئله در اختیار ما قرار میدهد (ساعی، 141:1386-140).
پس از یک دوره غلبة کمّیگرایی و تجربهگرایی در علوم اجتماعی، بهتدریج از نفوذ و نقش فائقة کمّیگرایی کاسته شد. پیتریم سوروکین در اثرش، پویاییشناسی اجتماعی و فرهنگی، به تحقیقات صرفاً کمّی، آزمون شیدایی و جنون کمیت اطلاق کرده است. از نظر وی «اگر قرار شود رفتار انسانها صرفاً با چند جدول و سپس محاسبات ریاضی تحلیل شود، بدون آنکه ابعاد انسانی و کیفی واقعیات حیات انسانی دیده شده باشند، راه به جایی نخواهیم برد» (ساروخانی، 1385: 11). همچنین، استنبرگ معتقد است «پژوهش کمی بهویژه برای نشاندادن افکار و نیات مردم دربارة فعالیتها یا وقایع خاص و درک پیچیدگی روندهای اجتماعی در شرایط معین مناسب و مفید نیست» (استربرگ، 1384: 16). محبوبیت روش-های کمی به موازات فتور در تحقیق آماری، پس از سال 1965، رو به کاهش نهاد. برخلاف متخصصان دیگر، مانند روانشناسان، اقتصاددانان، پزشکان و مدیران، که گرایش داشتند هر تحقیقی را که مبتنی بر شمارش نباشد رد کنند، اگر جامعهشناسان پس از تاریخ یادشده، در حال انجام آزمون آماری دیده میشدند، احساس دستپاچگی میکردند (سیلورمن، 1381: 29).
ب) موج دوم روششناسی: تحقیق کیفی
اشتراوس و کوربین پژوهش کیفی را نوعی تحقیق میدانند که یافتههای حاصل از آن از طریق روشهای آماری یا سایر شیوهها و ابزارهای کمی به دست نیامده باشد. این نوع پژوهشها «ممکن است به تحقیق دربارة زندگی افراد، شرححالها، رفتارها و همچنین دربارة کارکرد سازمانی، جنبشهای اجتماعی یا روابط بینالملل معطوف باشد» (استراوس و کوربین، 1385: 17). از نظر دنزین و لینکلن پژوهش کیفی شامل روشهای چندگانهای است که نسبت به موضوع مورد نظر خود رویکردی تفسیری و طبیعتگرایانه دارد. به این معنی که پژوهشگران کیفی پدیدهها را در محیط طبیعی آنها مورد مطالعه قرار میدهند و میخواهند این پدیدهها را برحسب معنایی که افراد به آنها میدهند، درک یا تفسیر کنند (1994: 2). کیرک و میلر (1986: 9) پژوهش کیفی را رویکردی در علوم اجتماعی میدانند که اساساً متکی به مطالعة افراد در محیط خود آنها است و تعامل با افراد را به زبان خود آنها و تحت همان شرایطی که در آن قرار دارند مدنظر قرار میدهند (الی و دیگران، 1999: 4).
مریام (1988) عقیده دارد که مطالعات کیفی به فرآیند بیش از نتایج توجه دارند. این بیان تأکیدی بر این واقعیت است که پژوهش کیفی قادر به ادراک فرآیندهایی است که به نتایج، یعنی وقایع و اعمال مورد مطالعه، منجر میشوند و این چیزی است که پژوهشهای تجربی و پیمایشی در اغلب موارد قادر به ادراک آن نیستند (ماکسول، 1996: 19-20).
ویژگی اصلی پژوهش کیفی، در مرتبة اول، مربوط به توجه این رویکرد به موقعیتها یا افراد خاص و تأکید بر کلمات به جای اعداد است (ماکسول، 1996: 17). از دیدگاه نورمن دنزین و یووانا لینکلن پژوهش کیفی رویکردی تفسیری و طبیعتگرایانه به موضوع مورد مطالعه است. این بدان معناست که پژوهشگران کیفی اشیا را در موقعیتهای طبیعی آنها مطالعه میکنند و میکوشند پدیدهها را برحسب معناهایی که مردم به آنها میدهند، مفهومسازی یا تفسیر کنند (گال و همکاران، 1382: 60).
با وجود پذیرش روشهای کیفی، محدودیتهای این روش در مطالعات اجتماعی توجه بسیاری از صاحبنظران را به خود معطوف داشته است. از یک جهت، در اغلب موارد، محققان کیفی از نمونههای کوچک استفاده میکنند و پاسخگویان یا واحدها معرف جامعهای که از آنها انتخاب شدهاند نیستند. از طرفی دیگر، حجم نمونه معمولاً آنقدر کوچک (بعضی اوقات یک نفر) است که به پژوهشگر اجازة تعمیم دادههای جمعآوری شده را، فراتر از نمونة انتخابشده برای مطالعهای خاص، نمیدهد. همچنین، از آنجا که مشاهدهکنندة واحدی وقایع را توصیف میکند، پایایی دادهها نیز ممکن است مورد تردید باشد (بیابانگرد، 290:1384-288).
سیلورمن معتقد است ابزارها و فنون سادة شمارش بهعنوان ابزار پیمایش میتوانند مجموعهای از دادههایی را به دست دهند که این اطلاعات عمدتاً در پژوهشهای کیفی ژرفانگر از دست میروند (سیلورمن، 1985: 14). از سوی دیگر، تحقیق کیفی موجب غرقشدن در کیفیت محض و اشراق و جدایی از امر واقع میشود، کیفیتگرایی محض به کاهش روایی در کار پژوهش میانجامد، کیفیتزدگی اعتبار علمی پژوهش را مخدوش میکند و بالاخره، تحقیق صرفاً کیفی با ذهنیت و ارزشهای خاص محقق میآمیزد و اعتبار خود را از دست می-دهد (ساروخانی، 1385: 10).
پ) تفاوتها و چالشهای روشهای کمّی و کیفی
امروزه، محققان و صاحبنظران علوم اجتماعی روشهای کمّی و کیفی را مقایسه کرده و به تفاوتهای اساسی آنها در زمینة مطالعات اجتماعی اشاره نمودهاند.
از دیدگاه والیمن، تکنیکهای کمّی مبتنی بر جمعآوری دادههایی هستند که پایة عددی دارند و تابع روشهای تحلیلی چون همبستگی آماریاند و اغلب در ارتباط با آزمون فرضیهها هستند. در حالی که تکنیکهای کیفی بیشتر بر زبان و تفسیر معانی آن تکیه دارند. بنابراین، جمعآوری دادهها در این روش متمایل به قراردادن پیوسته و مستمر انسان در روند خلّاق گسترش ادراک انسانی است و به آزمایش توجهی مبذول نمیدارد (والیمن، 1387: 40). بر اساس نظر اسکارنیک (1998) پارادایم کمّی مبتنی بر اثباتگرایی است که به دنبال تبیین-های قانوننگر (یعنی مبتنی بر قوانین جهانشمول) است. هدف اصلی آن، اندازهگیری عینی دنیای اجتماعی، آزمون فرضیهها و پیشبینی و کنترل رفتار انسان است. در مقابل، پارادایم کیفی ریشه در ضد اثباتگرایی و تأیید رویکرد پدیدارشناسی دارد و فردنگر است؛ بنابراین، ماهیتاً طبیعتگراست و هدف اصلیاش درک حیات اجتماعی و معنایی است که افراد به زندگی روزمرة خود میدهند (صدوقی، 1386: 15).
دابس (1982: 22) در تلاش برای ایجاد تمایز میان رویکردهای کمّی و کیفی نشان می-دهد که این باور دربارة کیفیت برای ماهیت اشیا ضروری است. از یک سو، کمیت اساساً مقدار اشیاست. از سوی دیگر، کیفیت به این موضوع مربوط میشود که یک شیء چه هست، چگونه است و چه موقع و کجاست و به عبارت دیگر، ماهیت و محیط پیرامون آن چیست. بنابراین، پژوهش کیفی به معانی، مفاهیم، تعاریف، ویژگیها، استعارهها، نمادها و توصیفهایی دربارة اشیا و پدیدهها مربوط میشود.
میلز و هابرمن به نقل از کرلینجر مینویسند: «هیچ دادة کیفی وجود ندارد، هرچیزی یا یک است یا صفر». در مقابل این استدلال، کمپل گفته است که هیچ پژوهشی درنهایت نمی-تواند زمینه و موضوع کیفی نداشته باشد (میلز و هابرمن، 1994: 40).
روش کیفی با روش کمّی سه تفاوت مهم دارد. نخست آنکه، دارای زیربنای فلسفی هردو روش متفاوت است. برای محقق کمّی، واقعیت عینی است؛ یعنی خارج از ذهن محقق وجود دارد. برای محقق کیفی واقعیت مجزایی وجود ندارد. هر مشاهدهکنندهای واقعیت را بهعنوان بخشی از فرآیند تحقیق به وجود میآورد. علاوه بر این، محقق کمّی معتقد است واقعیت را میتوان به اجزای تشکیلدهندة آن تجزیه کرد و محقق باید دانش کلی خود را از واقعیت با بررسی اجزا به دست آورد. از سوی دیگر، محقق کیفی فرآیند کل را میآزماید و باور دارد که واقعیت کلی است و نمیتوان آن را به اجزایش تقسیم یا تجزیه کرد. دوم اینکه، دو روش، برداشت متفاوتی از فرد دارند. محقق کمّی باور دارد که تمام انسانها اساساً شبیه هم هستند و رفتارها و احساسات آنها را میتوان در طبقاتی کلی قرار داد، در حالی که محقق کیفی معتقد است که انسانها اساساً با یکدیگر متفاوتاند و نمیتوان آنها را گروهبندی کرد. سوم، هدف محقق کمّی دستیابی به قوانین کلی رفتار انسان است. در مقابل، محقق کیفی تلاش میکند تا تبیین ویژهای در مورد یک فرد یا موقعیت خاص ارائه دهد. در واقع، محققان کمّی تلاش می-کنند در عرض پیشروی کنند و محققان کیفی میکوشند در عمق پیش بروند (بیابانگرد، 1384: 287).
جدول 1. مقایسة ویژگیهای روشهای کمّی و کیفی تحقیق
ردیف روش کمّی روش کیفی
1 وجود یک واقعیت اجتماعی عینی را باور دارد. معتقد است که واقعیت اجتماعی توسط مشارکتکنندگان ساخته میشود.
2 فرض میکند که واقعیت نسبتاً ثابت است. فرض میکند که واقعیت اجتماعی مرتب درحال ساختهشدن است و به همین دلیل هم حالت نسبی دارد.
3 روابط علّی میان پدیدهها را مکانیکی می-داند. برداشتها و مقاصد انسان را عامل مهم علیت در پدیده-های اجتماعی میداند.
4 پژوهشگر هنگام انجام پژوهش، مستقل و برکنار از موقعیت پژوهش و شرکت-کنندگان در آن عمل است. پژوهشگر به هنگام انجام پژوهش با شرکتکنندگان در پژوهش درمیآمیزد، خود را در دیدگاههای آنان شریک میسازد و با آنان احساس همدلی میکند.
5 به نمونهگیری و مطالعه نمونههای معرف جمعیتهای بزرگ میپردازد. موردها را مطالعه میکند.
6 رفتار و سایر پدیدههای قابل مشاهده را مطالعه میکند. معنیهای ساخته شده به وسیله افراد و سایر پدیدههای درونی را مطالعه میکند.
7 رفتار انسان را در موقعیتهای کنترلشده مطالعه میکند. اعمال انسان را در موقعیتهای طبیعی مطالعه میکند.
8 واقعیت اجتماعی را به متغیرها تجزیه میکند. از موقعیت کلی که عمل اجتماعی در آن رخ میدهد مشاهدات کلی به عمل میآورد.
9 از مفاهیم و نظریههای ازپیشتعیینشده برای گردآوری دادهها استفاده میکند. پس از گردآوری دادهها به کشف و وضع مفاهیم و نظریه-ها میپردازد.
10 از دادههای عددی برای معرفی محیط اجتماعی استفاده میکند. از دادههای کلامی و تصویری برای معرفی محیط اجتماعی استفاده میکند.
11 از روشهای آماری برای تحلیل دادهها استفاده میکند. از روشهای منطق استقرایی برای تحلیل دادهها استفاده میکند.
12 از روشهای آماری استنباطی برای تعمیم یافتهها از نمونه به جامعه استفاده میکند. یافتههای پژوهشی موردی را از راه جستجو برای پیداکردن موردهای مشابه تعمیم میدهد.
13 از یافتههای پژوهشی گزارشهای عینی غیرشخصی تهیه میکند. گزارشهای تفسیریای را تهیه میکند که ساختههای شخصی پژوهشگر را از دادهها منعکس میکند و این آگاهی را به خواننده میدهد که او خود میتواند تفسیرهای خاص خودش را از گزارش بسازد.
(بیابانگرد، 291:1384 به نقل از سیف، 80:1379).
ت) موج سومروششناسی: رویکرد تلفیقی
1- تعریف روش تلفیقی
در رویکرد تلفیقی، پژوهشهای کیفی و کمی میتوانند از طریق ایفای نقشهای مربوط، یعنی کشف و تأیید، همدیگر را کامل کنند. در واقع، روشهای کمّی و کیفی مکمل یکدیگرند و استفاده از هردو روش موجب بررسی و فهم عمیقتر مسائل پژوهشی میشود. انجامدادن تحقیق کمی و کیفی، به طور توأمان، در مورد یک موضوع را روش ترکیبشده یا درهمتنیده می-نامند (گال و همکاران، 1382: 64).
برایمن (2004: 437-450) با روشهای جزمی و تعصبانگیز که بیش از اندازه بین دو روششناسی کمّی و کیفی تأکید دارند مخالف است. از نظر وی، تحقیق کمّی میتواند از دیدگاه تفسیرگرایانه انجام شود، به همان نحو که تحقیق کیفی در علوم طبیعی کاربرد دارد. به این صورت، روشهای کمّی در تحقیقات کیفی مورد استفاده واقع میشوند و تحلیلهای مطالعات کمّی و کیفی را میتوان با رویکردهای مخالف انجام داد (والیمن، 40:1387). از دیدگاه ترنر ما میتوانیم همة اطلاعاتی را که دربارة جهان کسب میکنیم اطلاعات کیفی محسوب کنیم و سپس درنگریم که تحت برخی اوضاع و احوال میتوان این اطلاعات را برای ایجاد نوع خاصی از دادهها، یعنی دادههای کمّی، بهکار گرفت و میتوان از خواص اعداد برای آنها بهره گرفت (ترنر، 1994: 195).
هالفنی معتقد است با وجود تفاوتهای ظاهری اعداد و کلمات، دادههای کمّی و کیفی از اساس تفاوتی ندارند. دادههای کمّی معمولاً با کدگذاری دادههای دیگری ایجاد میشوند که از طریق برکندن آنها از متن و خالیکردن آنها از محتوا تا حد یک عدد فروکاسته میشوند. آنها، بعداً، پس از دستکاری اعداد، مورد تفسیر قرار میگیرند، یعنی با افزودن محتوا و قراردادن آنها در متن بسط مییابند و فرد را قادر میسازند از دریچة نشانههای عددی دوباره به دنیای اجتماعی باز نگرد (هالفنی، 1996: 5 و بلیکی، 1384: 317). دنزین با ارائة مثال-هایی برای توضیح چگونگی تلفیق دادههای کمّی و کیفی مینویسد: «ممکن است فردی برای روشن کردن یافتههایی که به شیوة کمّی به دست آمدهاند از دادههای کیفی استفاده کند، یا شخصی نتایج جمعیتشناختی را کمی کند، یا کسی اشکال دادههای کمّی را بهکار گیرد تا به طور نسبی تحلیلهای کیفی خود را اعتبار بخشد (دنزین، 1970 و استراوس و کوربین، 1385: 18).
برخی پژوهشگران معتقدند روش کیفی برای کشف مضمونها و روابط در سطح موردی و روش کمّی برای ارزیابی این مضمونها و روابط در نمونهها و جامعهها به کار میرود. طبق این دیدگاه، روش کیفی، نقش اکتشافی و روش کمّی، نقش تأییدی ایفا میکند. بروس بیدل و دونالد آندرسوناستفاده از دو رویکرد مذکور را اینگونه تصدیق میکنند: «این کاری نامناسب است که بخواهیم اثربخشی نسبی این دو روش (روش کیفی و کمی) را با هم مقایسه کنیم. زیرا هریک مقاصد متفاوتی دارند. به بیان کلی، همت روش اول به پدیدآیی بینش معطوف شده است، در حالی که روش دوم در پی آزمون فرضیههاست (گال و همکاران، 1382: 62).
علاوه بر آن، هرچند استفاده از روشهای تحلیل کمی، در مقام داوری تجربی، درجة عینیت را افزایش میدهد، با وجود این، تحلیل کمّی از تحلیل کیفی بینیاز نیست. محقق به منظور تکمیل تحلیل و دستیابی به بسندگی معنایی، نیازمند آن است که تحلیل کمی را با تحلیل کیفی همراه سازد. تحلیل کیفی بار معنایی یافتههای کمی را روشنتر میکند. در فرآیند تحقیق تجربی ممکن است شاهد گزارههای مشاهدهای دردسرساز باشیم. این گزارهها را میتوان در زمینة خود قرار داد و به صورت عمیق تأویل کرد (ساعی، 1386: 143-144).
در بعد معرفتشناسی رویکردهای کمی، کیفی و تلفیقی باید گفت رویکرد کمیگرایی بر برونگرایی و توجه به جنبههای بیرونی واقعیت و اثباتگرایی تأکید دارد، در حالی که در رویکرد کیفی بر ساختارگرایی، ذهنگرایی و تفسیرگرایی تأکید میشود. در رویکرد تلفیقی، ابعاد مختلف بیرونی و اثباتی و نیز جنبههای کیفی و ذهنی واقعیت مورد تأکید قرار میگیرد. همچنین، از جنبة روششناسی، رویکردهای کمی به بررسی تجربی واقعیت و نمونهگیری میپردازند. در رویکردهای کیفی با تأکید بر قومشناسی، پدیدهشناسی، مطالعة اکتشافی، پژوهش بر مبنای عملکرد، تحلیل گفتمان و با استفاده از روشهایی مانند پرسشنامة بازپاسخ، مشاهده، مصاحبه، تحقیق موردی و مانند آن، به مطالعة کیفی موضوعات پرداخته میشود. در حالی که در رویکردهای تلفیقی محقق به استفادة توأمان رویکردهای کمی و کیفی برحسب موضوع تحقیق میپردازد و با بهرهگیری از روشهای کمی و کیفی، سعی در مطالعة جامعتر موضوع میکند.
2- تاریخچة رویکرد تلفیقی
با مرور مطالعات روشهای تلفیقی، میتوان فرآیند شکلگیری و رشد این روشها را طی چند دوره بررسی کرد:
دورة شکلگیری روشهای تلفیقی از سال 1950 آغاز شد و تا پایان سال 1990 ادامه داشت. این دوره مصادف با نخستین گرایشها برای بهکارگیری بیش از یک شیوه در تحقیق است. در این زمان، کمبل و فیسک (1959) جمعآوری اطلاعات متفاوت از روشهای کمّی را برای اعتبارسنجی خصلتهای روانشناسی مورد تأکید قرار دادند. پس از آن، برخی از محققان هر دو نوع دادههای کمّی و کیفی را با هم ترکیب کردند (سیبر، 1973؛ جیک، 1979) و این سؤال مطرح شد که آیا میتوان هر دو نوع داده را زمانی که با دیدگاههای متفاوت مطرح میشوند با یکدیگر ترکیب کرد؟ (کوک و ریچارد، 1979).
دوران بحثهای پارادایمی را میتوان مرحلة سوم روشهای تلفیقی شمرد. در طی دهههای 1970 و 1980 محققان رویکرد کیفی همعقیده بودند که فرضیههای مختلف، زیربناها را برای تحقیق کمّی و کیفی بهوجود میآورند (گیوبا و لینکلن، 1988؛ اسمیت، 1983). «عملگراها» معتقد بودند «پارادایمهای چندگانه» میتوانند برای بررسی موضوع تحقیق بهکار روند. اگرچه موضوع تطبیق پارادایمها با تحقیق همچنان پابرجاست، تقاضاهای زیادی برای پذیرفتن پارادایمها بهعنوان بهترین زیربنای فلسفی برای شیوههای تحقیق تلفیقی وجود دارد. همچنین، محققان خواهان بهکارگیری پارادایمهای مختلف در شیوههای تلفیقی و توجه به عنصر زمان در دو شیوه و مشخصکردن زمان بهکارگیری هرکدام هستند (گرین و کاراسلی، 1997).
جدول 2: مراحل گسترش، صاحبنظران و نوع فعالیت آنها در گسترش شیوههای تلفیقی در تحقیق
مراحل گسترش نویسندگان (سال) فعالیت در زمینه شیوههای تلفیقی
دوران شکلگیری کمبل و فیسک (1959) معرفی کاربرد شیوههای کمّی چندگانه
سیبر (1973) ترکیب نظرسنجیها و مصاحبهها
بحث و بررسی ترکیب دادههای کمّی و کیفی
جیک (1979)
کوک و ریچاردت (1979) معرفی 10 روش ترکیب دادههای کمّی و کیفی
دورانموضوعاتپارادایمی راسمن و ویلسن (1985) بحث و بررسی موضعگیریها در برابر ترکیب شیوهها
برایمن (1988) بررسی بحث و ایجاد ارتباط بین دو سنت کمّی و کیفی
ریچاردت و رالیس (1994) بررسی بحث پارادایمها و تطبیق دو سنت کمّی و کیفی
گرین و کاراسلی (1997) پیشنهاد خاتمهیافتن اختلاف بحث پارادایمها
دوران پیشرفتهای فرآیند تحقیق تلفیقی برور و هانتز (1989) تمرکز بر رویکرد چندروشی که در مراحل تحقیق بهکار میرود
مورس (1991) گسترش نظام علامتگذاری
کرسول (1994) معرفی سه نمونه از طرحهای شیوه تلفیقی
مورگان (1998) توسعه گونهشناسی برای تعیین طرحی که بهکار میرود
نیومن و بنز(1998) ارائه رئوس کلی فرآیندها
تشکری و تدلی (1998) ارائه رئوس کلی بهروز برای شیوههای تحقیق تلفیقی
بامبرگر (2000) ارائه یک روش جهانی متمرکز برای شیوههای تحقیق تلفیقی
دوران طرفداری از طرحی مجزا برای تحقیق تلفیقی تشکری و تدلی (2003) ارائه برداشتی کامل برای بسیاری از جنبههای شیوههای تحقیق تلفیقی
کرسول (2003) مقایسه شیوههای کمّی، کیفی و رویکردهای تلفیقی در مراحل تحقیق
جانسون و آنوگبزی (2004) قراردادن شیوههای تلفیقی بهعنوان مکملی طبیعی در تحقیق سنتی کمّی و کیفی
(کرسول و پلانوکلارک، 29:1387)
3- انواع روشهای تلفیقی
محققان روشهای تلفیقی نیازمندند که با انواع مهم روشهای تلفیقی و شیوههای معمول این روشها در تحقیق آشنا باشند. مسائل مهمی که باید در زمان انتخاب روش تحقیق در نظر گرفت عبارت از موارد هدف تحقیق، فرآیند انجام تحقیق و نقاط ضعف و قوت هریک از روشهای موجود است. همچنین، محققان باید به زمانبندی، ارزیابی و تصمیمات تلفیقی که در هریک از روشهای تحقیق تلفیقی اتخاذ میشود آشنا باشند (کرسول و پلانوکلارک، 90:1387).
برای ترکیب روشهای پژوهشی مختلف در پروژهای واحد دو شیوةاصلی وجود دارد. روش اول با توالی زمانی انجام میشودکه احتمالاً با تعویض رهیافتها و پارادایمها همراه است. این رهیافت امکان استفاده از روشهای کمی و کیفی را در کنار یکدیگر فراهم میآورد، به شرطی که هر دو روش با مفروضات هستیشناختی مشابهی بهکار روند. روشهای مختلف را میتوان برای کشف جنبههای واقعیت «عینی» واحدی، صرفنظر از اینکه این روشها از کلمات استفاده کنند یا اعداد، به کار گرفت. دادههای منابع مختلف را میتوان از یکی به دیگری ترجمه و تبدیل کرد (هرچند معمولاً از کیفی به کمی تبدیل میشوند). شیوة دوم، استفاده از روشهای مختلف با مفروضات مختلف، در مراحل متفاوت پروژة پژوهشی است. پژوهشگر می-تواند طی روند پژوهش در میان استراتژیهای پژوهشی جابهجا شود. با این حال، دادههای هر مرحله را نمیتوان بهآسانی برای مراحل دیگر ترجمه و تبدیل کرد، اما میتوان آنها را در پرتو دادههای مراحل دیگر تفسیر کرد. برای مثال، نتایج آماری یک پیمایش را میتوان تفسیر کرد (بلیکی، 1384: 353).
در مجموع، انواع روشهای تلفیقی به چهار نوع: طرح سهبعدی، طرح ترکیبی، طرح توضیحی و طرح اکتشافی تقسیم میشوند:
3. 1. روش سهبعدی
معمولترین و شناختهشدهترین روش برای تلفیق روشها، روش سهبعدی است (کرسول و پلانوکلارک، 2003). هدف این روش فراهمکردن دادههای مختلف و در عین حال ممکن در مورد یک موضوع خاص است تا به بهترین نحو، شکل تحقیق فهمیده شود. هدف از بهکارگیری روش سهبعدی این است که نقاط قوت و ضعفهای مختلف روشهای کمّی (اندازة بزرگ حجم نمونه، روند، تعمیم) و روشهای کیفی (تعداد کم، جزئیات، عمق) را در کنار هم در نظر بگیریم (پتن، 1990). این طرح موقعی بهکار میرود که محقق بخواهد به طور مستقیم نتایج کمّی آماری را با یافتههای کیفی مقایسه کند. روش سهبعدی، روشی تکمرحلهای است که در آن محققان روشهای کمّی و کیفی را به طور همزمان و با ظرفیت مساوی به مرحلة اجرا درمیآورند.
روش سهبعدی
زمانبندی یکمرحلهای این روش، دلیلی است تا آن را «روش سهبعدی همزمان» نیز بنامند (کرسول و دیگران، 2003). بهطورکلی، این روش شامل جمعآوری و تحلیل همزمان و در عین حال جداگانة دادههای کمی و کیفی است، تا به این وسیله محققان بتوانند به بهترین نحو، مسئلة تحقیق را تشخیص دهند.
3. 2. روش ترکیبی
روش ترکیبی یکی از روشهای تلفیقی است که در آن برخی از دادههای تحقیق نقش کمکی و ثانوی دارند و برخی در مجموعة دادهها نقش اصلی را ایفا میکنند. این روش در مواردی استفاده میشود که مجموعة دادههای تحقیق کافی نباشد و هر نوع از سؤالات تحقیق نیازمند انواع متفاوتی از دادهها باشد. محققان هنگامی از این روش استفاده میکنند که در طول یک تحقیق کمّی یا کیفی، باید با استفاده از دادههای کمّی یا کیفی به سؤال تحقیق پاسخ دهند. این روش بهخصوص موقعی مورد استفاده قرار میگیرد که محقق باید در یک روش کمّی، مانند روش ارتباطی یا تجربی، یک مؤلفة کیفی را با آن تلفیق کند. روش ترکیبی مجموعهای از دادههای متفاوت را در سطح روش تحقیق با هم ادغام میکند، به این صورت که یک نوع از دادهها در یک روششناسی با نوع دیگر دادهها ترکیب میشوند (گرین و کراسلی، 1997). برای مثال، محقق میتواند یک دادة کیفی را در یک روششناسی کمّی ترکیب کند، به همان صورت که در روش کیفی انجام میشود یا دادههای کمّی را میتواند در یک تحقیق کیفی ترکیب نماید، همانطور که در روش تحقیق پدیدارشناسی انجام میشود.
روش ترکیبی
3. 3. روش توضیحی
روش توضیحی، روش تلفیقی دومرحلهای است. هدف کلی این روش این است که دادههای کیفی به توضیح یا بسط نتایج کمّی اولیه کمک کند (کرسول و دیگران، 2003). برای مثال، این روش برای تحقیقی مناسب است که در آن محقق برای توضیح نتایج ضروری (یا غیرضروری)، نتایج جانبی یا نتایج شگفتانگیز به دادههای کیفی نیازمند است. همچنین این روش میتواند موقعی مورد استفاده قرار گیرد که محقق قصد دارد گروهی را براساس نتایج کمّی سازماندهی و پس از آن بهوسیلة تحقیق کیفی گروه را دنبال کند (مورگان، 1998؛ تشکری و تدلی، 1998) یا از خصوصیات کمّی شرکتکنندهها استفاده کند تا راهنمای مدلسازی هدفمند برای مرحلة کیفی باشند (کرسول و دیگران، 2003).
4. 3. روش اکتشافی
هدف از این روش تلفیقی دومرحلهای، تحت تأثیر قرار دادن نتایج روش اول (کیفی) در روش دوم (کمّی) است. این روش در موارد زیر به کار میرود:
1) وقتی وسیلهای برای اندازهگیری یا ابزار ساختن دادهها در دسترس نیست؛
2) عوامل متغیر شناخته نشدهاند؛
3) هیچ راهنمای ساختاری یا تئوریکی وجود ندارد.
از آنجا که این روش بهصورت کیفی آغاز میشود، برای بررسی یک پدیده مناسبترین روش به نظر میرسد. بهخصوص این روش هنگامی مؤثرتر است که محقق برای ساختن ابزار جمعآوری دادهها نیاز به آزمایش دارد یا هنگام تشخیص اهمیت عوامل متغیر ناشناخته و بررسی این عوامل از لحاظ کمّی از این روش استفاده میکند.
این روش همچنین برای موارد زیر کاربرد دارد:
الف) تعمیم دادهها و نتایج برای گروههای متفاوت (مورس، 1991)؛
ب) ارزیابی جنبههای فعلی یک نظریه یا طبقهبندی جدید (مورگان، 1998)؛
ج) بررسی عمیق یک پدیده و اندازهگیری میزان شیوع آن.
در روش تحقیق اکتشافی مانند روش توضیحی از شیوة دومرحلهای استفاده میشود و نویسندگان از آن به روش زنجیری تحقیقی نیز تعبیر میکنند. این روش با دادههای کیفی برای توضیح آغاز میشود و سپس مرحلة دوم یعنی مرحلة کمّی را میسازد.
محققان از این روش برای بسط نتایج مرحلة کیفی، با ساختن ابزار جمعآوری دادهها، تشخیص عوامل متغیر یا تعیین روشی برای آزمایش برپایة یک نظریه یا ساختار درحال پیدایش استفاده میکنند. این روش در مرحلة ابتدایی، دادههای کیفی را جمعآوری و آنها را به بخش کمّی پس از آن مرتبط میسازد.
4. برنامههای کلی تلفیق در روشهای تلفیقی
تلفیق عبارت است از بیان صریح هردو نوع دادة کمّی و کیفی. اگر در تحقیقی هردو روش کمّی و کیفی به کار برود، ولی با صراحت تلفیق دادهها در آن قید نشده باشد، صرفاً مجموعهای از روشهای مختلف بهشمار خواهد رفت. چنانچه روش تلفیقی دقیق باشد، باید بهطور دقیق مشخص کند که چگونه دادهها باید تلفیق شوند. درمجموع، سه برنامة کلی برای تلفیق داده-های کیفی و کمی وجود دارد:
4. 1. ادغام مجموعة دادههای کمّی و کیفی
دادهها موقعی با هم ادغام میشوند که محقق دو مجموعة داده را بهطور مشخص با هم ارائه و تلفیق کند. محققان میتوانند دو مجموعة داده را در طول تفسیر (با تجزیة آنها به طور مجزا در یک بخش از نتایج و سپس تلفیق دو مجموعة نتایج با هم در طول تفسیر یا بحث) یا در طول تجزیه و تحلیل دادهها (با انتقال یک نوع داده به نوعی دیگر یا تلفیق دادهها در عوامل متغیر جدید) با هم ادغام کنند.
4. 2. تلفیق دادهها در سطح روش تحقیق
محقق میتواند دادههای یک روش تحقیق را در نوع دیگری از روش تحقیق تلفیق کند. این تلفیق نه تنها در سطح دادهها، بلکه در سطح روش تحقیق نیز انجام میگیرد. محقق ممکن است تلفیق دادههای کیفی را در روش کمّی گستردهتر (مانند روش تجربی) یا تلفیق دادههای کمّی را در روش کیفی گستردهتر (مانند روش پدیدهشناسی) برگزیند. یک نوع داده میتواند در مجموعه دادههای مقارن با مجموعه دادههای دیگر تلفیق شود. بهعنوان راهی دیگر، دادههای تلفیقی ممکن است بهطور پیاپی قبل یا بعد از مجموعه دادههای دیگر جمعآوری شوند.
4. 3. پیوند بین گردآوری و تحلیل دادهها
محقق میتواند دو نوع داده را به هم پیوند دهد. پیوند دادهها موقعی اتفاق میافتد که تجزیة یک نوع داده باعث ایجاد نوع دیگری از دادهها شود، که این حالت در یکی از این دو راه میتواند اتفاق بیفتد:
1. محقق میتواند نتایج کمّی را اول به دست بیاورد، که این امر باعث جمعآوری و تجزیة دادههای کیفی بعدی میشود.
2. همچنین محقق میتواند با نتایج کیفی شروع بهکار کند که تجزیه و جمعآوری دادههای کمّی بعدی را موجب میشود.
برای مثال رویکرد تلفیقی میتوان به پژوهش جنکینز اشاره کرد. مطالعة جنکینز (2001) در چارچوب کلی تحقیقات رشتة آموزش نوجوانان قرار میگیرد. بهطور خاص، تحقیق او مربوط به مسئلة مقاومت نوجوانان در استفاده از مواد مخدر است. او با بررسی ادبیات تحقیق مشخص کرد که در آمریکا نوجوانان از مواد افیونی و مخدر در حد زیاد استفاده میکنند و برای هرگونه اقدام در پیشگیری از مصرف مواد مخدر باید ابتدا نسبت به مشکلات آنها در برابر مقاومت استفاده از مواد مخدر آگاهی یافت. هدف پژوهش جنکینز این بود که عوامل مؤثر بر فقدان توانایی مقاومت در برابر مشروب، ماریجوانا و مواد مخدر سنگین را شناسایی کند (2001: 212). این تحقیق در یک مرحله انجام شد، ولی بهطور همزمان اطلاعات کمّی و کیفی را جمعآوری کرد. اطلاعات کمّی از 361 آزمودنی و با استفاده از پرسشنامة ساختاربندیشده دربارة استفاده از سه نوع مواد مخدر جمعآوری شده است. اطلاعات کیفی نیز از همان آزمودنیها و با استفاده از سه سؤال نیمهساختاری جمعآوری شد. علاوه بر این، برای اعتباربخشی به پاسخهای تشریحی آزمودنیها، 29 نفر نیز به طور گروهی مصاحبه شدند. نیاز همزمان به دادههای کمّی و کیفی دلیل استفادة جنکینز از روشهای تلفیقی بود که برای فهم بهتر درخصوص این مشکلات به آنها احتیاج داشت.
جنکینز دستاوردهای کمّی و کیفیاش را به دو شیوة مهم ادغام کرد. اول اینکه متغیرهای کیفی (نوع و مقدار مواد مخدر) را با یافتههای کمّی (پاسخگویی گروهها) در جدول با یکدیگر ترکیب کرد. این جدولهای چندبعدی، یافتهها را با مقدار عددیشان به یکدیگر ربط میدهند که نشاندهندة تعدد پاسخگویی کیفی است. به علاوه، جنکینز متغیرهای کیفی را هنگام بحث در خصوص نتایج بهدست آمده با یافتههای کمّی تلفیق کرد و در مقایسه، بخش مذاکره را ایجاد نمود.
علاوه بر آن، سیلورمن (1984) در مطالعة تطبیقی "سامان تشریفاتی" دو درمانگاه دولتی سرطانشناسی با یک درمانگاه خصوصی، رفتار پزشک و بیمار را به روش ترکیبی مورد مطالعه قرار داده است. فرضیة سیلورمن این بود که درمانگاه خصوصی خدمت "شخصی" را تشویق میکرد و به بیماران اجازه میداد تا مراقبتهایشان را هماهنگ کنند و در نظارت بر محیط درمانگاه سهم داشته باشند. وی دادههای کمی مانند طول زمان مشاوره و میزان مشارکت بیماران در مشاوره را جمعآوری کرد که از طریق آنها میتوانست مشخصات دقیقتری از ویژگیهای درمانگاههای خصوصی و دولتی نشان دهد. در طی این بررسیها، دادهها نشان دادند که زمان مشاوره در درمانگاه خصوصی تقریباً دوبرابر درمانگاههای دولتی بود و این تفاوت از لحاظ آماری حائز اهمیت بود. همچنین، مشارکت بیماران به صورت پرسشها و پاسخهای باز مورد اندازهگیری قرار گرفت. در این اندازهگیری، بیماران خصوصی در مشاوره مشارکت بسیار بیشتری داشتند. در این زمینه، دادههای کمّی ادعای درجة تفاوت میان درمانگاههای دولتی و خصوصی را نشان دادند. در این پژوهش، علاوه بر دادههای کمی، تبادلهای گفتاری بین پزشکان و بیماران در دو نوع درمانگاه خصوصی و دولتی مورد مطالعه قرار گرفت و این نکته که پزشکان تا چه حد معالجه و معاینهشان را به دلخواه بیماران تنظیم میکنند و نیز آیا پزشکان و بیماران دربارة زندگی خصوصی و حرفهایشان صحبت میکنند یا خیر، بررسی شد. از لحاظ روششناسی، هدف اساسی سیلورمن بررسی این سؤال بود که آیا دادههای کمی میتوانند مشاهدات وی را تأیید کنند یا خیر. در مجموع، سیلورمن دریافت هر دو نوع دادههای کمی و کیفی در روش ترکیبی میتوانند در تحلیل یکدیگر مؤثر واقع شوند (سیلورمن، 201:1381-198).
نتیجهگیری
توسعة علوم اجتماعی و ایفای نقش اساسی آن در شناخت و تبیین پدیدههای انسانی- اجتماعی، مستلزم پیشرفت در روشهای تحقیق و ارائة رویکردها و مدلهای جدیدی از روش-شناسی در پژوهش اجتماعی است. در دهههای اخیر، روششناسی در علوم اجتماعی جنبشها و امواج متعددی را پشت سر گذاشته است. موج اول روششناسی با غلبة کمّیگرایی، گامهای مهمی در جهت استحکام روشها و دقت سازوکارهای اندازهگیری برداشت و در جهت استدلال شواهد تجربی، فنون آماری پیشرفتهای را ارائه داد. با توجه به ویژگیهای خاص و ابعاد ذهنی و چندبعدی زندگی انسانی و اجتماعی، مسلماً روشهای صرف کمّی در شناخت پدیدههای انسانی- اجتماعی با چالشهای متعددی مواجه هستند. بر این مبنا، موج دوم روششناختی، یعنی تأکید بر رویکرد کیفی در تحقیق توجه بسیاری از محققان را در سه دهة اخیر به خود معطوف داشته است. با وجود پذیرش روشهای کیفی، این نوع تحقیق نیز مستلزم استفاده از نمونههای کوچک است و در بسیاری از موارد تعمیم و پایایی دادهها مورد تردید قرار میگیرد. علاوه بر آن، در اغلب موارد کیفیتگرایی محض امکان درهمآمیزی یافتههای تحقیق با ذهنیت محقق را افزایش میدهد و به کاهش روایی پژوهش میانجامد. با توجه به محدودیتهای خاص هریک از انواع روششناسی کمّی و کیفی، توجه به رویکرد تلفیقی، گام مهمی در جهت برونرفت از تنگناهای روششناختی صرف و بهبود روشهای تحقیق در جهت شناخت هرچه مناسبتر پدیدههای اجتماعی محسوب میگردد. در این رویکرد، روشهای تحقیق کمّی و کیفی نفی نمیشوند. همچنین این روشها متناقض با یکدیگر در نظر گرفته نمیشوند. در روش تلفیقی، دو رویکرد کمّی و کیفی جنبههای یک واقعیت و مکمل یکدیگر تصور میشوند. از این جهت، به این نوع روششناسی، شیوههای آمیخته، درهمتنیده یا رویکرد چندخصلتی و چندروشی اطلاق شده است.
رویکرد تلفیقی در تحقیق زمینة مناسبی برای انجام تحقیقات بینرشتهای فراهم میسازد. این شیوه شامل جمعآوری و تحلیل دادههای کمّی و کیفی میشود و با تلفیق مجموعه دادهها، محقق درک جامعتر، عمیقتر و مناسبتری از موضوع مورد بررسی به دست میآورد. در تحقیق تلفیقی، روشهای کمّی به مدد دادههای کیفی ارتقا مییابند و بالعکس، روش کیفی با استفاده از دادههای کمّی بهبود پیدا میکند.
در رویکرد تلفیقی، روشهای کیفی و کمّی از طریق ایفای نقشهای مربوط، یعنی کشف و تأیید، یکدیگر را کامل میکنند. بر این اساس، پژوهش کیفی نقش اکتشافی و پژوهش کمّی نقش تأییدی ایفا میکند.
در دهة اخیر، رویکرد ترکیبی در تحقیق مورد توجه بسیاری از صاحبنظران و محققان قرار گرفته و انواع روشهای تحقیق تلفیقی رشد یافتهاند که روشهای سهبعدی، ترکیبی، توضیحی و اکتشافی از انواع آن به شمار میآیند. همچنین برنامههای پژوهشی متعددی چون ادغام مجموعه دادههای کمّی و کیفی، تلفیق دادهها در سطح روش تحقیق و پیوند بین گردآوری دادهها و تحلیل دادهها ارائه گردیدهاند.